دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

پیوند علم و فلسفه و مشکلات نظام آموزش عالی

چهره ماندگار فیزیک بر این باور است که معیار‌های استعماری باعث شده تا علم ایران آن طور که باید و شاید رشد نکند. وی معتقد است که مسئولان ما باید بیدار باشند و باید این حِس هویت ملی را زنده کنند و همه ما باید بدانیم به عنوان یک ایرانی، وظایفی داریم. ما باید حواسمان جمع باشد که البته نیست! الان وضعیت را خطرناک می‌بینم.

منبع : برشی از گفتگوی خبرگزاری ایسنا، تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، کدخبر: ۰۰۰۶۱۹۰۰۶۶۸، www.isna.ir

 

(غرب) به دنبال جدایی فلسفه و علم است، البته این را فقط برای ایران می‌خواهند! برای اینکه این موضوع (پیوند فلسفه و علم)، تفکر ایجاد می‌کند. اگر فیزیکدان‌های ما یک مقدار به فلسفه آشنا بودند، قانع به نظریه‌های فعلی نبودند. سی سال پیش کتابی را تحت عنوان “تحلیلی از دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر” (با مقدمه‌ای از علامه محمدتقی جعفری تبریزی) نوشتم و خلاصه‌ای از آن را در یک فصل کتاب به زبان انگلیسی (from Physics to Metaphysics) چاپ کردم. اگر بدانید چه تعریفی یکی از فیزیکدان‌های طراز اول آمریکا از این کتاب من می‌کند؛ خود او هم الان نظرش را عوض کرده است و هم نظر من شده است. ما این حرف‌ها را می‌زنیم، اما گوشی بدهکار نیست! برای اینکه فهمیدند ما می‌گوئیم این تئوری‌ها کافی نیست و باید کار بیشتری انجام شود (و آن‌ها این را نمی‌خواهند). سال گذشته کتابی تحت عنوان “جستار‌هایی در فیزیک معاصر” را چاپ کردم و در این کتاب عنوان کردم که انقلابی باید در کیهان‌شناسی و کوانتوم ایجاد شود. دلایل و قول فیزیکدان‌های طراز اول را هم عنوان کردم که آن‌ها هم می‌گویند باید انقلاب شود؛ حرفی که من ۳ دهه قبل مطرح کردم. معلوم است که غرب نمی‌خواهد ما این اطلاعات را به دست بیاوریم. منتقدین من هم می‌گویند ما فقط از معادلات جواب می‌خواهیم و کاری با فهم عالم نداریم! این موضوع را صریحاً در کتاب‌هایم آورده‌ام. در خود غرب هم فیزیکدان‌های معمولی می‌گویند ببینیم این معادله جواب می‌دهد یا نه؛ اما طراز اول‌ها چیز دیگری می‌گویند. “ریچارد فاینمن” (فیزیکدان آمریکایی) گفته است، مکانیک کوانتومی، سیاه‌ترین جعبه سیاه است. فیزیکدانی که برنده جایزه نوبل است و استاد خود من در دانشگاه “برکلی” بود، حالا نظرش عوض شده و می‌گوید انقلابی در کیهان‌شناسی و کوانتوم باید صورت بگیرد. ما واقعاً عقب هستیم و غرب نگذاشت به موازات خودشان در همه جهات پیش برویم.
“اینشتین” هم گفت این فرضیات را از ادیان توحیدی گرفتیم. قرار نیست برای هر کار علمی که می‌خواهید انجام دهید قرآن را نگاه کنید. قرآن گفته شما بروید خودتان تحقیق کنید. یک سلسله اصول حاکم است. آیا می‌توانیم جهان را بفهمیم؟ آیا ریاضیات جوابگو هست یا نه؟ آیا جهان هدف دارد یا نه؟ که این موضوعات را در کتابم آورده‌ام که چگونه در این موضوعات، نظر بعضی از فیزیکدان‌های طراز اول دقیقا همان نظر اسلام است. اما ما کاری نداریم در جهان چه خبر است! در صورتی که در دوره تمدن اسلامی به دنبال این بودند که ببینند در جهان چه خبر است.

چهار دانشگاه شرق آمریکا با یک دانشگاه غرب آن ائتلاف کردند که فیزیکدان‌ها و فلاسفه با هم روی تئوری‌های سطح بالا کار کنند. الان ثابت شده است که بدون استثناء تمام تئوری‌های علوم یک فرضیاتی در آن است که این فرضیات فلسفی هستند، یعنی قابل اثبات نیستند؛ مثلاً اینکه جهان قابل فهم است. “اینشتین” هم گفت این فرضیات را از ادیان توحیدی گرفتیم. قرار نیست برای هر کار علمی که می‌خواهید انجام دهید قرآن را نگاه کنید. قرآن گفته شما بروید خودتان تحقیق کنید. یک سلسله اصول حاکم است. آیا می‌توانیم جهان را بفهمیم؟ آیا ریاضیات جوابگو هست یا نه؟ آیا جهان هدف دارد یا نه؟ که این موضوعات را در کتابم آورده‌ام که چگونه در این موضوعات، نظر بعضی از فیزیکدان‌های طراز اول دقیقا همان نظر اسلام است. اما ما کاری نداریم در جهان چه خبر است! در صورتی که در دوره تمدن اسلامی به دنبال این بودند که ببینند در جهان چه خبر است. “ادوارد ویتن” هم که فیزیکدان طراز اولی است می‌گوید می‌خواهم ببینم در جهان چه خبر است؛ یعنی صرف جواب دادن یک یا دو آزمایش کافی نیست.

علوم در کشور ما خیلی سریع پیش می‌رود. مقام معظم رهبری هم سفارش کرده‌اند که در علوم باید (نکاتی را) مراعات کنید؛ اول خیلی روی علوم پایه سفارش کرده‌اند و ثانیاً گفتند علم شما باید نیاز‌های کشور را رفع کند و نوآوری داشته باشد. پروفسور “استیون واینبرگ”، از فیزیکدانان برجسته و استاد من در دانشگاه “برکلی” می‌گوید: در این ۴۰ سال یک مقاله جالب در مورد فیزیک ذرات و کیهان‌شناسی از جهان اسلام ندیده‌ام؛ از مسلمانان مقیم غرب دیده‌ام، ولی از کشور‌های جهان اسلام یک مقاله ندیده‌ام. آیا این توهین به جهان اسلام نیست؟! چرا نمی‌توانیم کار‌های طراز اول انجام دهیم؟! یکی از اساتید برجسته دانشگاه “صنعتی شریف” می‌گفت، اگر “مریم میرزاخانی” (برنده جایزه “فیلدز” و استاد دانشگاه “استنفورد”) در ایران مانده بود، الان دانشیار هم نشده بود! الان فردی را داریم که عضو هیات علمی است و شاید حتی از دکتر “میرزاخانی” برجسته‌تر باشد، اما هنوز استادیار مانده است! چرا؟ چون مقاله نداشته است. سال‌هاست که می‌گوییم این معیار‌هایی که برای علم دارید غلط است، اما گوش آن‌ها بدهکار نیست.

 

بسیاری از اساتید، نخبگان و کارشناسان معتقدند که هویت ملی، از حوزه‌های مغفول‌مانده در کشور است و هویت ایرانی- اسلامی در این چند سال تضعیف شده است و شاید یکی از دلایل مهاجرت جوانان از کشور، کم‌رنگ شدن و بی‌توجهی به بحث مهم هویت ملی است.

کشور ما قبل از انقلاب از کُره‌جنوبی جلوتر بود، اما الان تمام محصولات کُره، خیابان جمهوری را فراگرفته است! آمار دادم در سالی که انقلاب شد، ما از کُره‌جنوبی جلوتر بودیم؛ اما خوابیم. نفوذی‌های غرب همه جا هستند. آدمی که زمان شاه مشاور بوده حالا هم جز مشاوران است! واقعیت این است که حواسشان کاملاً جمع بوده است. ما باید بیدار باشیم. چرا باید در صادرات از مالزی عقب‌تر باشیم؟ سال ۱۳۸۵ یک گزارش مفصل به شورای عالی انقلاب فرهنگی دادم که ۳ درصد از صادرات ما محصولات تکنولوژیکی و آمار مالزی مالزی ۷۰ درصد بود. مالزی از لحاظ علمی از ما عقب‌تر است، اما فهمیده چه کار باید بکند. اوایل انقلاب در سال ۱۹۸۴ یعنی ۱۳۶۳ به مالزی رفتم. “ماهاتیر محمد” نخست وزیر وقت مالزی مرکزی را برای نرم‌افزار کامپیوتر تشکیل داده بود که الان به مرکز بزرگ و مستقلی برای فروش و تولید نرم‌افزار‌ها تبدیل شده است. در مالزی از خودروی ملی‌شان صحبت می‌کردند. ما چه کرده‌ایم؟ باید این حِس هویت ملی را زنده کنیم و بدانیم به عنوان یک ایرانی، وظایفی داریم. اصلاً این موضوع در حال حاضر برای دانشجویان مطرح نیست! و یک علت خروجی‌ها از کشور همین (عدم زنده کردن حس هویت ملی) است؛ البته یک علت دیگر آن کم‌لطفی‌ها و پایین بودن جاذبه‌هاست. غرب جاذبه دارد و اینجا دافعه!

 

بسیاری از دانشجویانم که نُخبه و برجسته هم هستند، بخاطر همان هویت دینی و ملی حاضر نشدند از کشور بروند. می‌خواهم بگویم غفلت کامل بوده است و این بیداری می‌طلبد و باید طلبکار باشند که در انتصاب‌ها، شایسته سالاری حاکم بشود، نه اینکه هر کسی با هر معلوماتی، وزیر و مدیر شود. وزیر (پیشنهادی) آموزش و پرورش دو بار رد شد، مگر شوخی داریم؟! باید حواس‌ها جمع باشد که نیست. الان وضعیت را خطرناک می‌بینم. یک برنامه درازمدت لازم است که در این برنامه به فرهنگ دبستان، دبیرستان و دانشگاه رسیدگی شود. الان شما به یک بچه دبیرستانی بگویید دو بیت شعر بخواند نمی‌تواند. در یک برنامه تلویزیونی از دانش‌آموزان پرسیدند “سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز” از کیست؟ هیچکس نتوانست جواب دهد! در دوره ما بچه‌های دبستانی و دبیرستانی به فرهنگ ملی آشنا بودند، اما الان اصلا آشنا نیستند. یک درس معارف اسلامی است که آن هم شاید به طور تحمیلی سپری شود و جاذبه‌ای ندارد و اثر خود را نگذاشته است.

 

هم اکنون بچه‌ها با دین وارد می‌شوند و بی‌دین خارج می‌شوند! بار‌ها این مسئله را گفته‌ایم. چند سال قبل یک گزارش از ۱۲ دانشگاه کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی دادم، اما یک نفر حمایت نکرد؛ در آن جلسه دست‌کم ۱۲-۱۱ روحانی حضور داشتند و جواب‌هایی که دادند این بود که این تعداد نمازخوان و این تعداد معتکف داریم. گفتم آمار شما را هم قبول ندارم. بنده خودم فرستادم تعداد نفرات در صف نماز مسجد دانشگاه “صنعتی شریف” را بشمارند که حداکثر ۵۰۰ نفر میشد. درست است که یک عده نمازشان را در اتاق خودشان می‌خوانند، اما از یک دانشگاه ۱۱ هزار نفری، ۵۰۰ نفر آن هم در ساعت شلوغی چیزی نیست! اینکه در کل ایران مثلاً ۵۰۰ هزار نفر اعتکاف می‌کنند، خیلی زیاد است؟! خیلی از همین افرادی که اعتکاف می‌روند هم مقدار زیادی شُبهه دارند. منظور این است که کار فرهنگی نشده است و در این برنامه درازمدت باید به بحث فرهنگ توجه کنیم. این همه بودجه هدر می‌رود، برای اینکه مدیر نالایق داریم که زیردستش را هم نالایق انتخاب می‌کند. به هیچ وجه تحمل ندارند کسی از آن‌ها انتقاد کند. یک فردی زمانی که وزیر بود، من را تحمل نکرد و گفته بود اگر یک روز به پایان وزارتم مانده باشد، “گلشنی” را برمیدارم؛ بخاطر اینکه نظر من مخالف نظر ایشان بود و این موضوع را تحمل نکرد. اسم آن را چه بگذاریم؟

گفتگو با دکتر گلشنی: پیوند علم و فلسفه و مشکلات نظام آموزش عالی

باید حواس‌ها جمع باشد و سختگیری کنند؛ مجلس باید پیگیری و رئیس جمهور را مجبور کند تا کاوش کرده و آدم‌های توانا را انتخاب کند. نمی‌شود همه آن‌ها که شما می‌شناسید را انتخاب کنیم. اقتصاددان‌ها، دوستانه و مشفقانه و محترمانه انتقاد می‌کنند که آقای “رئیسی” نمی‌شود آن‌هایی که قبلاً بودند را دوباره انتخاب کنیم وگرنه همین وضعیت می‌شود. باید در انتصاب‌ها، شایسته‌سالاری حاکم باشد و این رودربایستی و رفاقت بازی‌ها که به شدت در انتصاب‌ها چه حوزوی و غیرحوزوی حاکم است، کنار گذاشته شود. باید توجه شود که فرهنگ ما، فرهنگ اسلامی نیست! من صریحاً در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتم آقای “روحانی”، فرهنگ ما نه شرقی است و نه غربی. دیدم که می‌خندد؛ گفتم ببخشید اشتباه کردم! اول انقلاب می‌گفتند نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی؛ حالا فرهنگ ما نه غربی است برای اینکه غرب از جهاتی پیشرفت کرده و فرمانده شده است. شرقی هم نیست برای اینکه وضعیت چین و ژاپن کاملاً مشخص است. اسلامی هم نیست، چون خبرنگار سی‌ان‌ان (CNN) آمریکا به ایران آمد و گفت، تهران آمریکایی‌ترین شهری است که تا به حال دیده‌ام. عکاس فرانسوی هم گفت، تهران پُر از تضاد است؛ عکس “اوباما” رئیس جمهور آمریکا را با “شِمر” می‌زنند، ولی تمام غذا‌ها و کار‌ها و تبلیغاتشان غربی است. تذکر می‌دهیم و ساکت نبوده‌ایم، اما واقعاً رییس جمهور قبلی شأنی برای فرهنگ قائل نبود وگرنه باید از همان ابتدا رسیدگی می‌کرد.

هیچوقت دغدغه شخصی نداشته‌ام و با عنایت خداوند، همیشه الطاف یکی بعد از دیگری آمده است. با وجود همه بی‌لطفی‌ها در داخل، در کشور‌های اسلامی مثل مالزی، اندونزی، پاکستان این لطف شامل حال من شده است. بروید ببینید چقدر مقاله در مورد آرای من در اندونزی چاپ شده است. لطف الهی همیشه شامل حال من بوده است؛ اما در داخل بی‌لطفی زیاد بوده است. به یکی از وزرای دولت قبل به صورت خصوصی چیزی گفتم و از موردی انتقاد داشتم. وزیر رفته بود در یک جلسه با معاونین از من گله کرده بود! من این موضوع را خصوصی به تو گفته بودم و تو آن را در جلسه عمومی آن را مطرح کردی؟! در دوره‌ای که دکتر “غلامی” وزیر علوم بود، بروز تخلفی را در یکی از دانشگاه‌ها مطرح کردم. اگر بدانید بعد از جلسه چه اتفاقی افتاد؟! و گفتند سند بیاورید و اثبات کنید! من هم گفتم با اعضای کمیته جذب صحبت کنید و ببینید چه اتفاقی افتاده است. بعد نامه شکایتی علیه من به دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وقت ارسال کردند و من هم با یک نامه تند جوابشان را دادم و به وزیر علوم گفتم یک مناظره تلویزیونی داشته باشیم تا من تخلفات را مطرح کنم. بار‌ها دکتر “غلامی” را به مناظره تلویزیونی دعوت کردم، اما هیچگاه حاضر به مناظره نشد. شأن ایشان از لحاظ بین‌المللی از من که بالاتر نبود. وقتی که من را بازنشسته کردند، بیش از هزار استاد و دانشجو به وزیر علوم نامه نوشتند و اعتراض کردند. وزیر نیز این نامه را برای معاون آموزشی دانشگاه “شریف” یعنی همان کسی که باعث اصلی قضیه بود، فرستاد. شما انتظار دارید این‌ها بیایند کشور را اصلاح کنند؟

گِره زدن ارتقای اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها به ارائه مقاله، همواره با انتقادات زیادی روبرو بوده است. در عین حال، وضعیت معیشت و حقوق بسیاری از اعضای هیئت علمی و اساتید دانشگاه، معضل بزرگی است که به مهاجرت آن‌ها از کشور دامن می‌زند و این موضوعات، نیازمند چاره‌اندیشی عاجل مسئولان کشور است.

بعد از فارغ التحصیلی، موقعیت‌های کاری زیادی در آمریکا داشتم، اما آن زمان عُلقه و هویت ملی زنده بود؛ اول وظیفه خودم میدانستم بخاطر کشورم و بعد بخاطر پدر و مادر به ایران بازگردم. اما الان این عُلقه ضعیف شده است. آن زمان جاذبه‌ها در داخل بیشتر بود و حالا دافعه‌ها بیشتر شده است! جاذبه‌ها در آن دوران این بود که اولاً حقوقی که به اساتید می‌دادند به قدری بود که یک عضو هیئت علمی با آن به راحتی زندگی می‌کرد. وقتی که از آمریکا برگشتم، حقوق من به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه ۵۲۰۰تومان بود که ۱۲۰۰تومان را کم می‌کردند و ماهیانه ۴۰۰۰تومان حقوق می‌گرفتم. با این حقوق به راحتی زندگی‌ام را اداره می‌کردم. زمانی که دکتر “نصر” به عنوان رئیس دانشگاه انتخاب شدند، حقوق اساتید را چند برابر کرد و به ۱۶هزار تومان افزایش رسید و واقعاً زندگی مرفهی داشتیم. اگر این حقوق را به دلار ۷تومان آن زمان تقسیم کنیم، بیش از دو هزار دلار میشد که می‌توانستیم در زمان فرصت مطالعاتی، آپارتمان خوبی در آمریکا اجاره کنیم و هیچ کمک دیگری هم لازم نبود.

در جلسه‌ای با دکتر “ستاری”، معاون علمی و فناوی ریاست جمهوری از ایشان سؤال کردم شما به یک دانشجوی دکترای برجسته در یک دانشگاه چقدر پول می‌دهید؟ حداکثر یک میلیون! درحالی که آن زمان دانشجوی من ۱۲۰۰دلار دریافت می‌کرد. کارشکنی و بدرفتاری هم نبود و دانشجویان از همه امکانات آنجا استفاده می‌کردند و بعد به کشور بازمی‌گشتند. این کِشش و جاذبه آن موقع بود. باید ببینیم هزینه یک زندگی معقول برای (معلمان و اساتید) چقدر است؟ معلمان و اساتید، آینده ایران یعنی دانش‌آموزان و دانشجویان را می‌سازند. بار‌ها زمانی که از فرودگاه با تاکسی برگشته‌ام، رانندگان تاکسی را دیده‌ام که دبیر هستند و، چون نمی‌توانند هزینه‌های زندگی را تأمین کنند، در کنار دبیری، مجبور شده‌اند شغل دومی به عنوان راننده تاکسی هم داشته باشند. یکی از دانشجویان بسیار برجسته و نخبه من در دوره دکترا مجبور بود برای تأمین مخارجش، ساعت‌ها در دبیرستان تدریس کند. به این موارد باید رسیدگی شود. مدارس و دانشگاه‌ها، آینده ایران را می‌سازند، اما این‌ها اهمیتی نداده‌اند و بالاترین حقوق‌ها را شرکت نفتی‌ها و … می‌گیرند!

نمی‌خواهم آن دوره را ستایش کنم، اما می‌گویم حداقل کار‌های (خوب) آن‌ها را انجام دهید؛ در عین حال باید چیز‌هایی به آن اضافه شود که آن موقع دنبال آن نبودند؛ اینکه به فکر رفع نیاز‌های کشور باشیم و نوآوری داشته باشیم. کسی که نوآوری میکرد، به راحتی مقاله‌اش چاپ میشد و هیچکدام از سد‌های امروزی وجود نداشت. گره زدن بحث ارتقای اساتید به مقاله، کار کاملاً اشتباهی است و بار‌ها روی این موضوع تأکید کرده‌ام. خودم زمانی که به ایران آمدم، مقاله می‌فرستادم و به راحتی چاپ میشد، اما مقاله تحمیلی نبود که ارتقا به آن گره خورده باشد. مسئله مقاله‌های ISI تحمیلی آمریکایی‌ها توسط عامل آن‌ها در وزارتخانه بود. نتیجه آن چه شد؟ نه کسی دنبال نوآوری رفت و نه دنبال رفع نیازها؛ چرا؟ برای اینکه اگر مقاله کاری در جهت رفع نیاز‌ها کرده باشد، در مجلات ISI چاپ نمیشود و اگر بخواهد نوآوری کند هم، نوآوری یک روزه به دست نمی‌آید و بعضی اوقات ۶-۵ سال زمان نیاز است تا یک چیز نو به دست بیاید؛ بنابراین سر هر سال نباید از استاد انتظار مقاله داشته باشیم و ارتقای وی را به مقاله گره بزنیم. با این کار هم جلوی نوآوری و هم رفع نیاز‌های کشور را گرفتند. توجه داشته باشید که من با اصل مقاله مشکلی ندارم و ایرادی که می‌گیرم این مسائل هستند. معیار‌هایی مثل ضریب تأثیر و نوع مجله را هم وارد کرده‌اند که همه این موارد به نظرم کاذب است. معیار‌هایی که وارد کردند، معیار‌های استعماری است تا علم ایران رشد نکند و این موضوع کاملاً تحمیلی است و هرکس با نظر من در این خصوص مخالف است، بیاید با هم مناظره تلویزیونی داشته باشیم.

گفتگو با دکتر گلشنی: پیوند علم و فلسفه و مشکلات نظام آموزش عالی

در خصوص بحث توسعه پردیس‌های دانشگاه‌ها هم باید نکته‌ای را اشاره کنم. زمانی که رئیس وقت دانشگاه تهران و دکتر “سهراب‌پور”، رئیس وقت دانشگاه “صنعتی شریف” در شورای عالی انقلاب فرهنگی از این موضوع دفاع کردند، من جزو یکی از مخالفین سرسخت این قضیه بودم. علت آن هم بعداً کاملاً مشخص شد. تدریس در پردیس‌های دانشگاه‌ها امتیازات زیادی داشت و حقوق‌ها خیلی بالاتر بود؛ برخی پا را به قدری فراتر گذاشتند که کلاس‌های پردیس را در تهران برگزار می‌کردند. در شرایطی که دانشگاه تهران و “صنعتی شریف” بهترین دانشجویان را جذب می‌کند، چرا باید وقت خود را صرف دانشجوی ضعیف در این پردیس‌ها بکنند؟! این کار را به عهده دانشگاه‌های مرتبه دوم بگذارند، نه دانشگاه‌های درجه یک و به نظر من این طرح واقعاً برای این دانشگاه‌ها یک شکست بود.

در شرایطی که اساتید و نخبگان کشور، همواره بر این نکته تأکید دارند که اساساً ضرورتی ندارد که همه جوانان، تحصیلات عالیه به خصوص دکتری داشته باشند و از سوی دیگر، وقتی تعداد دانش‌آموختگان بیکار دکتری در کشور در ۵ سال اخیر ۷ برابر شده است، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی بدون توجه به کیفیت آموزش و بحث اشتغال، بی‌مُحابا به دنبال جذب دانشجویان مقطع دکتری هستند.

من لزوماً با دانشگاه‌های پولی مشکلی ندارم، اما مهم است که مقررات در این دانشگاه‌ها حاکم باشد. در بدو تأسیس دانشگاه “آزاد اسلامی” با آن مخالف بودم، اما به طور مشروط موافق کردم و این موضوع بستگی به کیفیت این دانشگاه‌ها دارد. صِرف اینکه دانشجوی پولی بگیریم، ولی به کیفیت توجهی نکنیم که نمی‌شود. لزومی ندارد همه اهالی ایران تحصیلات دکترا یا فوق‌لیسانس داشته باشند. تحصیلات متوسطه برای همه لازم است، اما به عنوان مثال در آمریکا این طور نیست که هر کسی از دبیرستان فارغ التحصیل می‌شود سریع وارد دانشگاه شود یا حتی کسی که دوره کارشناسی را گذرانده، حتماً وارد تحصیلات تکمیلی و دکترا شود. دکترا به دُکانی در ایران تبدیل شد. بعضی از فارغ‌التحصیلان لیسانس حتی از برخی از دکتر‌ها سواد بیشتری دارند.

با این بحث مقالات، بعضی‌ها استاد شدند؛ دانشجو مقاله می‌نویسد و استاد بهره‌مند شده و ارتقا می‌گیرد. خدا میداند دانشجویی از دانشکده حقوق یکی از واحد‌های دانشگاه آزاد استان اصفهان آمده بود و می‌گفت استاد حقوق من گفته بود تو مقاله بنویس و اسم من را هم اضافه کن، هرچه بخواهی به تو میدهم! این موضوع را به صورت علنی می‌بینیم و با این کار، هم کمکی به استاد‌های تنبل کرده‌ایم و هم صاحبان مقامات؟! بعضی‌ها که مقام‌شان خیلی مهم بود، هر دانشجویی که مقاله‌ای می‌نوشت، اسم آن استاد را هم اضافه می‌کرد و اینطور برخی ۵۰۰-۴۰۰ مقاله دارند. من خودم شاهد بودم خانمی که شوهرشان زمانی معاون دانشگاه تهران بود، گفت مقاله‌ای نوشتم و می‌گویند اسم فلانی هم حتماً در مقاله وارد شود؛ خب ایشان چه ارتباطی به تخصص من دارند؟! این موضوعات اصلاً رعایت نمی‌شود. دانشگاه‌ها یکی شوند و نزد مقام معظم رهبری بروند و بگویند با این وضع (بودجه) مجبوریم دانشجوی ضعیف بپذیریم و به این موضوع را حل کنید. دولت‌ها هیچوقت اولویت‌شان، آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها نبوده است! که اگر بود، به هر طریقی این مشکل را حل می‌کردند. من مخالف توسعه بی‌کیفیت مراکز علمی و دانشگاه‌ها هستم و نکته دیگر اینکه همه مجبور نیستند که دکترا بگیرند! دکترا واقعاً برای دانشجویی بالاتر از حد متوسط است؛ نه یک دانشجوی معمولی و ضعیف که بیاید و با خرید مقاله، درسش را تمام کند. در آزمون پذیرش در دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، خانمی آمد که سه مقاله در بهترین مجله فیزیک (physical review) داشت، اما وقتی به سؤال‌های شفاهی رسید، نتوانست یک سؤال را هم جواب بدهد و رد شد. مطمئنم آن مقاله‌ها را با پرداخت چند میلیون چاپ کرده بود. چرا مسئولین در مناظره‌های تلویزیونی شرکت نمی‌کنند تا خطا‌هایی که در حال رخ دادن است، مشخص شود؟

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *