دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

معنا در تاریخ اثر کارل لوویت

نگاه : در سایه سنگین سیطره مدرنیسم بر زندگی امروز بشر ،بررسی ریشه های آن می تواند پرسش های زیادی را برای ما پاسخ دهد . یکی از متفکرانی که به دنبال معنا در تاریخ گشته است کارل لوویت است . دراین باره لوویت هم خواسته از منظر خود به این موضوع بپردازد که جهان مدرن چیزی جز همان امتداد ادیان الاهی نیست. او برای این منظور سراغ دو چیز رفته است تا اثبات کند مدرنیته و عقلانیت آن اصالت ندارد و فرع بر آموزه‌های دینی است فقط با این تفاوت که شکل سکولار شده آن است.
  • معرفی از : سیدمیثم میرتاج‌الدینی

کارل لوویت چرا سراغ معنا در تاریخ می‌رود؟

وی به دنبال اثبات این است که جهان مدرن را ادامه‌ی ادیان بداند. کاری که ماکس وبر در «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» شروع کرد و ورنر سومبارت در کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» همان را با تغییر مبادی ادامه داد و این مسیر اکنون توسط بندیکت کهلر در کتاب «صدراسلام و زایش سرمایه‌داری» به شکل دیگری تداوم دارد.

لوویت هم خواسته از منظر خود به این موضوع بپردازد که جهان مدرن چیزی جز همان امتداد ادیان الاهی نیست. او برای این منظور سراغ دو چیز رفته است تا اثبات کند مدرنیته و عقلانیت آن اصالت ندارد و فرع بر آموزه‌های دینی است فقط با این تفاوت که شکل سکولار شده آن است.

آن دو چیز از نگاه لوویت عبارتند از:

الف) دلیل اصلی مشروعیت بخشیدن مدرنیته به خود، مفاهیم پیشرفت و توسعه است و کشف سرچشمه‌های دینی این مفاهیم می‌تواند به معنای مشروعیت‌زدایی از مدرنیته باشد.

ب) معانی اصلی مورد استفاده بشر در طول تاریخ با واسطه و بی‌واسطه محصول تعالیم وحیانی و دینی است و بشر معانی را نیافریده بلکه آموخته است و مدرنیته با تصرف و انحراف در این معانی و دنیوی ساختن آنها درصدد خلق مشروعیت برای خود بوده است.

کارل لوویت در باب چیستی فلسفه تاریخ معتقد است: «فلسفه تاریخ بر تفسیری نظام‌مند از تاریخ جهانی دلالت می‌کند که بر نوعی اصل و قاعده مبتنی است، اصلی که رخدادها و سلسله وقایع تاریخی را یک‌کاسه می‌کند و برای نیل به معنای نهایی جهت می‌بخشد.»

سپس او بر این باور است که فلسفه تاریخ از آموزه‌های دینی و وحیانی مسیحیت و یهود ناشی می‌شود و تفکر تاریخی برخلاف نظر رایج از دوران مدرن و قرن هجدهم آغاز نشده است. مدرنیته فقط الگوی فرجام‌شناسانه آن را سکولار و دنیوی محض کرده است.

او همچنین اینگونه شاهد می‌آورد که: «تمرکز حقیقی تاریخ بر روی آینده است»؛ و طرح بحث فرجام، غایت و هدف نهایی که در اندیشه‌ی دینی آخرت‌گرایانه نهفته است نشانی است بر اینکه نگاه فلسفه تاریخی داشتن، برآمده از ادیان الهی است. جالب آنکه لوویت همین طرح غایت‌شناسانه یا فرجام‌شناسانه از فرآیند تاریخی را واجد صبغه‌ای «جهان‌شمول» می‌داند. او معتقد است جهان‌شمول بودن تاریخ صرفا بر ایمان به خداوند یگانه‌ی جهان‌شمول استوار نیست بلکه به این بستگی دارد که خداوند تاریخ بشری را به سوی مقصود نهایی هدایت کند و از این راه تاریخ را وحدت بخشد.

ما که امروز دل‌مشغول وحدت و یگانگی تاریخ جهانی هستیم و نسبت به پیشرفت تاریخ جهانی به سوی مقصودی نهایی یا دست‌کم «جهانی بهتر» حساسیت نشان می‌دهیم، در واقع همسو با یکتاپرستی، پیشگویانه و موعودگرایانه عمل می‌کنیم. ما هنوز هم یهودی و مسیحی هستیم ولو چندان خودمان را یهودی و مسیحی ننامیم.

کارل لوویت درنهایت می‌گوید: «به نظر می‌رسد که دو برداشت بزرگ باستانی و مسیحی، یعنی حرکت دوری و هدایت فرجام‌شناسانه، تنها رویکردهای اساسی در فهم تاریخ به شمار می‌روند. حتی تازه‌ترین کوشش‌ها در باب تفسیر تاریخ چیزی نیستند جز روایت‌هایی از این دو اصل اساسی یا ترکیبی از آن‌ها.»

سپس او در کتاب معنا در تاریخ با بررسی دیدگاه بروکهارت در باب تاریخ کار خود را مبتنی بر این فرضیه پیش‌گفته آغاز می‌کند و سپس به سراغ دریافت یهودی-مسیحی از تاریخ به واسطه‌ی ایمان می‌رود تا ثابت کند مدرنیته- دست‌کم نگاه‌های فلسفه‌تاریخی آن- ریشه در آموزه‌های ادیان یهودیت و مسیحیت دارد.

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *