- گفتار از : سجاد صفار هرندی، مدرس و محقق جامعه شناسی
- منبع: خبرگزاری مهر
وی در ابتدا، با اشاره به تاریخچه، پیشینه و صورت بندی مفهومی سکولاریسم، اظهار داشت: در صورت بندی مفهومی سکولاریسم جهان و کل قلمرو هستی به دو حوزه سکولار و دینی یا همان معنای عرفی و دینی تقسیم میشود. این تقسیم، تقسیم بندیای جدید و مربوط به ۳۰۰-۴۰۰ سال تاریخ مدرن اخیر است. پیش از آن چنین تفکیکی میان این دو قلمرو وجود نداشت، حتی در غرب مسیحی که این تقسیم بندی از دل تحولات فکری آن بیرون آمده چنین تفکیکی مسبوق به سابقه نبود. واژه سکولار ریشه در یک لغت لاتین به معنای دنیا با دلالت زمانی و مکانی دارد. اما نکته مهم این است که در صورت بندی مسیحی قرون وسطایی نیز سکولوم به معنای قلمروی مستقل از امر دینی و مسیحیت نبود و در واقع به معنای دنیا و فضای زندگی فانی بوده که از قضا دین بر آن نازل شده است. بر همین اساس اهمیت و معنای امر دینی در سکولوم و قلمروی زندگی دنیوی ظاهر میشود.
صفار هرندی افزود: در فرآیندهای شکل گیری دوره مدرن و تحولاتی که در اندیشه دینی به وجود میآید، اتفاقی که میفتد این است که به تدریج یک صورت بندی مفهومی به وجود میآید که جهان، زندگی و کل هستی را به دو بخش تقسیم میکند و خطی میان آن میکشد. این خط مجموعهای از دوگانههای به هم پیوسته بر اساس آن تثبیت میشود، از جمله آنها میتوان به دو گانه دینی و عرفی، دو گانه درونی و بیرونی، دو گانه خصوصی و عمومی، دو گانه اختیاری و الزامی، دو گانه قلبی و جسمانی اشاره کرد. در همه این دو گانهها ضلع اول یعنی امر درونی، قلبی، خصوصی و اختیاری به امر دین و امر بیرونی، عمومی، اجباری و جسمانی به سکولار نسبت داده میشود. در بطن این تقسیم بندی جوانه و بذر دکترین جدیدی متولد میشود که در درجه اول دین را به بخشی از قلمرو اعمال سلطه حکومتی تبدیل میکند که مشروعیت خود را از دین نگرفته است و در ادامه دین را به قلمرو حیات خصوصی، اختیاری و قلبی تبعید میکند. چنان بر این تقسیم بندی تاکید میکنند گویی همواره در تاریخ اینگونه بوده است و حال کار سکولاریسم این است که به این اختلاط آسیب زننده پایان بدهد.
استاد دانشگاه با بیان اینکه در حوزه علوم انسای مفهوم عاری از ارزش وجود ندارد، عنوان کرد: در حوزه علوم انسانی اساسا زبان آکنده از نظمهای ارزشی است و بسیار بسیار سخت و به ندرت میتوان گفت دکترینی در این حوزه بدون بار ارزشی وجود دارد. درباره سکولاریسم نیز که پیشنهاد دهنده نظمی درست در امور است این مسئله کاملا واضح و آشکار است.
این مدرس، مطرح کرد: یک چارچوب مفهومی در خصوص دکترین سکولاریستی مطرح میشود و آن این است که گویی یک زمین بازی وجود دارد و در این زمین جنگ و جدال میان آیینها، عقاید، نظامات و اندیشهها است و دعوای میان اینها پایان ناپذیر است و ایده سکولاریسم مدعی است به عنوان نقطه ختام منازعه وارد عمل شده و حوزه عمومی را به مصابه زمینی مستقل خلق میکند که باید نزاعهای عقیدتی از آن خارج شوند و نزاع خود را به قلمروی خصوصی و نظری ببرند و حیطه عمومی مستقل از آن دعواها بر اساس منطقی غیر از منطق هر یک از آنها به سامان بشود. در حقیقت این نگرش یک خلط مبحث و راهزنی مفهومی است و ریشه آن در این است که دین را صرفا یک نظام عقاید جهان شناختی تعریف میکند.
این محقق جامعه شناسی، یادآور شد: نکته اینجاست که آیا دین در واقع نظامی با عقاید انتزاعی است که با تبعید آن از حوزه عمومی به حوزه خصوصی بحثها فیصله پیدا کند؟ در حقیقت دین آمده است تا حوزه عمومی را سامان ببخشد، دین آن چیزی است که در قلمرو عمومی مبنای داوریها قرار میگیرد. به تعبیر ویلیام کاوانا در کتاب اسطوره خشونت مذهبی اگر دین آن چیزی است که به نحو مشروعی میشود به خاطرش کشت و کشته شد پس در آن جوامعهای که بر اساس نظم سکولار سازمان یافته نیز دین سکولاریسم در حوزه عمومی حاکمیت پیدا کرده است. در حقیقت ایدئولوژیهای مدرن همان صورتهای مغلوب شده و تغییر شکل یافته ادیان آسمانی هستند که از ماهیت آسمانی و ملکوتی خود تهی شده و به مفاهیم دنیایی معطوف شدند.
وی ادامه داد: بنابراین نمیتوان گفت سکولاریسم پایان دعوای بی طرفانه ادیان است بلکه این فیصله دادن دعوا به نفع یکی از ادیان موجود در صحنه است. علا دکترین اسلامی نیز در نسبت با ادیان همین مسئله را بیان میکند که در قلمرو باور شخصی یا حتی عمل گروهی بیرون از حوزه عمومی مشکلی وجود ندارد و هر شخصی میتواند هر دینی را داشته باشد اما در قلمرو عمومی مبنای نظم اسلام است.
این نویسنده با اشاره به دو گانه دین و سکولاریسم و نسبت میان آنها با خشونت، ابراز داشت: یک راه شناخت نسبت دین با خشونت و نسبت سکولاریسم با خشونت این است که جنگها و نزاعهای تاریخی را ذیل عنوان نزاعهای دینی و نزاعهای غیر دینی تقسیم بندی کرده و میزان کشته، زخمی و اسرای آن را شمارش و مقایسه شود و از این طریق مشخص شود که در کدام حوزه خشونت بیشتری رخ داده است. مانند اینکه جنگها بین مسلمانان و مسیحیان، جنگهای سی ساله، جنگهای مسلمانان با کفار را جنگهای مذهبی نامگذاری و از آن طرف جنگ جهانی اول و دوم، جنگهای دوره مدرن یا خشونتهای درون دولتهای مدرن در زمان جنگ داخلی را تحت عنوان جنگهای سکولاریسم شمارش شوند.
وی افزود: با اینکه کار تحقیقی در این خصوص صورت نگرفته اما به نظر میرسد با توجه به آمار صد میلیون نفری کشتههای دو جنگ جهانی بعید است که کفه خشونتهای دینی سنگینتر از خشونتهای سکولار باشد. اما کاوانا این مسیر را غلط میداند. چرا که او معتقد است اساسا دو گانهی خشونت مذهبی و خشونت عرفی دوگانه غلطی است و این صورت بندی قابلیت توضیح واقعیتهای پیچیده تاریخ بشری را ندارد و این یک جعل تاریخی و تمدنی است. غرب این جعل را انجام داد تا از آن نتایج خاصی بگیرد و در قالب این صورت بندی اثبات کند که ورود دین به حوزه زندگی عمومی منجر به خشونت میشود و این نتیجه را بگیرد که باید دین را از صحنه عمومی حذف کرد.
صفار هرندی با بیان اینکه تعبیر سکلوار تعبیری لغزنده، متشابه و فریبنده است، اظهار داشت: رایجترین معنای سکولار که در فضای ایران نیز بیشتر جریان دارد تفکیک دین و دنیا است. پیتر همینتون در کتاب جامعه شناسی دینی خود شش یا هفت تعبیر مختلف از سکولاریزاسیون مطرح میکند، معانی که لزوما با هم یکی نیستند. برای مثال یکی از معانی آن نزدیک به مقوله الحاد است و معنای دیگر وارد کردن امور قدسی در چارچوب مسائل دنیوی است تا جایی که بر اساس بعضی از این تعابیر میتوان گفت اسلام از آغاز سکولار بوده است. به بیان دیگر واژه سکولار بسیاری از اوقات لغزنده و راهزن است و لزوما معنایی که گوینده از آن مراد کرده است در ذهن شنونده تصویر نمیشود و معنای دیگری از آن فهمیده میشود.
این مدرس افزود: در خصوص ایران میتوان گفت اصل باورهای دینی تقریبا به صورت ثابتی از ۵۰ سال قبل به این طرف بالا مانده و تغییری نکرده است. و در توجه به معنای تفکیک قلمروها میتوان گفت این تفکیک کذایی را با استقرار خود به چالش کشیده و نفی کرده است. استقراری که نه با قوای نظامی و کودتا بلکه با بزرگترین انقلاب مردمی قرن رقم خورده است. فراتر از ایران در سراسر عالم اسلامی در طول سه دهه اخیر شاهد قدرت گرفتن و جایگاه بالاتر پیدا کردن نیروهایی هستیم که درخواست و مطالبه تطبیق شریعت و سیاست را داشتند.
صفار هرندی در پایان با بیان اینکه تعریف دین به عنوان یک نهاد اجتماعی بخشی از پروسه سکولاریزاسیون است، خاطر نشان کرد: دین در جهان ماقبل مدرن و در جهان اسلامی به عنوان نهاد اجتماعی شناخته نمیشد. اساسا چیزی به عنوان نهاد اجتماعی دین وجود ندارد. در حقیقت کل ایده سکولاریسم در بطن این تقسیم بندی نهادی نهفته است و در اصل دین نهاد نیست بلکه فرانهاد است، دین آن بافتی است که در درونش نهادها موضوعیت و معنا پیدا میکنند.



