دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

بحران روایی، عقلانیت خطاکار و فرصت تاریخی

برای سرنوشت
در تحلیل موتورچی، ریشه اصلی شکل‌گیری «گزاره ایران ضعیف» در ذهن دشمنان، به دستگاه کارشناسی خطاگر داخلی برمی‌گردد. او می‌گوید: کارشناسان اجتماعی و سیاسی غالباً دچار تحلیلی خطی، غیرواقع‌بینانه و بعضاً مأیوسانه‌اند؛ نگاهی که «شکاف غیرقابل جبران جامعه و نظام» و «فروپاشی اجتماعی» را القا می‌کند، غافل از آنکه ملت ایران، در موقعیت‌های بحرانی، استعداد وحدت و مقاومت بی‌سابقه‌ای را به نمایش گذاشته است.

سلام عرض می‌کنم و خیر مقدم خدمت برادر عزیزمان جناب آقای موتورچی، پژوهشگر و تحلیل‌گر.

ما در میانه آتش‌بسی هستیم، توقف آتشی که پس از دوازده روز نبرد بین ایران، اسرائیل و آمریکا ـ و شاید بهتر بگوییم ناتو و کل جهان غرب ـ اتفاق افتاد. این رویداد سرنوشت‌ساز از زوایای مختلف مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. هدف ما در این مجموعه برنامه، این است که بتوانیم لایه‌برداری کنیم از اعماق این ماجرا و مخاطبان عزیز را با لایه‌های نهان بیشتری از این اتفاق آشنا کنیم.

از هر زاویه‌ای که تحلیلگر عزیزمان آمادگی دارند، چه تمدنی، چه الهیاتی، چه فلسفی ـ تاریخی، چه ژئوپلیتیک یا هر زاویه‌ای که می‌تواند درک تازه‌ای از این ماجرا را ممکن کند، در خدمت شما هستیم.

شما از چه دریچه‌ای این اتفاق را تحلیل می‌کنید و چه زاویه‌ای را مهم‌تر می‌بینید؟

دکتر موتورچی:

بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. ابتدا تشکر می‌کنم از دعوت شما و امیدوارم این ساعت‌ها مفید و موثر باشد.

به‌نظر من پیش از هر تحلیل و روایتی باید اول پدیده را عمیقاً بفهمیم. هر هدفی که داریم در جامعه، باید متناسب با آن تعریف شود و درست روایت شود. کسانی که کار روایت می‌کنند، باید ابعاد پدیده را خوب ببینند. اسم برنامه شما هم “برای سرنوشت” است؛ واقعاً سرنوشت‌ها در پی پدیده‌ها رقم می‌خورد.

تاریخ پر از نمونه‌هایی است که جنگ، سرنوشت ملت‌ها، جوامع و کشورها را تغییر داده است. کشوری بوده و بعد از جنگ به چهار کشور تقسیم شده، یعنی اصلاً دیگر آن کشور قبلی وجود نداشته است.

جنگ بعضی کشورها را به سراشیبی انحطاط برده، همان‌طور که در تاریخ خودمان، شکست‌های ایران در جنگ‌های ایران و روس ما را به یک سراشیبی کشاند تا به انقلاب برسیم و انقلاب بخواهد رویشی جدید باشد.

در کل، جنگ‌ها پدیده‌های بسیار مهم و سرنوشت‌سازی هستند.

حتی در روایات قرآنی هم حکایت خلقت با پرسش و اعتراض ملائکه درباره خونریزی و جنگ شروع می‌شود: «انی جاعل فی الارض خلیفه»؛ ملائکه اعتراض می‌کنند: «آیا کسی را قرار می‌دهی که فساد کند و خون بریزد؟»

سفک دماء یعنی بالاترین حد خونریزی، و جنگ بزرگترین صحنه‌های خونریزی بشر بوده است.

جایگاه جنگ و رویکرد الهیاتی به آن

جنگ در ذات دنیا و محدودیت منابع نهفته است؛ انسان‌‌ها دنبال بهره‌مندی حداکثری‌اند و این موجب رقابت و نهایتاً جنگ می‌شود. اما همه جنگ‌ها یکسان نیستند؛ بعضی‌ها برای دفاع‌اند، بعضی‌ها برای آزادی حقیقی بشر و کسانی که در بند ظلم‌اند.

حالا از این بحث‌های فلسفی و الهیاتی و تفسیری که بگذریم، به نظر من باید از همین لایه‌ها به مساله روایت جنگ بپردازیم.

الان بعد از سال‌ها که از پایان جنگ با رژیم بعث گذشته، دوباره این پدیده بازگشته و فرصتی بزرگ پیش آمده که از دستاوردهایش استفاده کنیم. باید پدیده را در لایه‌های مختلف بشناسیم، عمیق و جامع، و سپس برای جامعه روایت خوب ارائه دهیم.

خصوصاً الان که دشمن در اوج قدرت ‌تبلیغی است و فضا را در اختیار دارد و متاسفانه ما در وضعیت ضعیفی هستیم.

وضعیت روایت و عقب‌ماندگی فرهنگی در تبیین

در دهه ۹۰ رهبر انقلاب فوریت تبیین را اعلام کردند، اما اقدام خاصی انجام نشد. ما دستگاه هدایت فکری یا نهادی که بتواند افکار عمومی را آگاه کند نداریم.

خیلی از دستگاه‌های فرهنگی ما به جای تبیین و روایت درست، بیشتر روی کارهای عملیاتی و رزمی متمرکز شدند. در ویدیوی دوم رهبری تاکید شد که تبیین باید در فضای بین‌الملل پررنگ شود. الان هم همان نیاز وجود دارد و متاسفانه هنوز این کار را انجام نمی‌دهیم.

من نگرانم تجربه هشت سال دفاع مقدس در مورد روایتگری، برای این جنگ دوازده روزه هم تکرار شود.

در دهه هفتاد، فرزندان شهدا در دانشگاه خجالت می‌کشیدند بگویند بچه شهیدند؛ متهم به خشونت، سوءاستفاده و… می‌شدند. تنها با یک کار فرهنگی بزرگ، دوباره عزت به خانواده شهدا بازگشت.

آن زمان، سیاست‌های کلی جنگ را زیر سوال می‌بردند و حتی متهم می‌کردند که “خون جوانان را هدر داده‌اید”.

نخستین گام: بررسی علل جنگ

به‌نظر من، باید در دو سطح علت جنگ را بررسی کنیم:

  • یک سطح راهبردی؛ ممکن است ناشی از جابجایی بلوک‌های قدرت باشد؛ قدرت غربی‌ها می‌خواهند جایگاه خود را حفظ کنند؛ قدرت تام به رژیم صهیونیستی توسط آمریکا داده شده تا در منطقه، آخرین مانع یعنی ایران را بردارد.
  • سطح بعدی، سطح تاکتیکی است: آیا گزاره “ایران ضعیف” در ذهن دشمن شکل گرفته و آن‌ها تصور کرده‌اند که حالا بهترین فرصت حمله است؟ یا برعکس، از روی ضعف خودشان چنین واکنشی نشان داده‌اند؟

باید روایت درست و متقنی از علل راهبردی جنگ ارائه کنیم و از این فرصت محدود، نهایت استفاده را ببریم.

در سطح تاکتیکی، به نظر من گزاره «ایران ضعیف» در ذهن آن‌ها شکل گرفت و فکر کردند که حالا فرصت اقدام است؛ این را یک موقعیت تاریخی دیدند.

شکل‌گیری گزاره ایران ضعیف و نقش نظام کارشناسی

دکتر موتورچی:

اما چرا این تصور از “ایران ضعیف” در ذهن دشمن شکل گرفت؟ بخشی از این تصویر، ناشی از بازنمایی ناقص و منفی برخی کارشناسان داخلی بود.

کارشناسان اجتماعی ما سال‌هاست درباره فروپاشی اجتماعی سخن می‌گویند. این پیام ضعیف، فقط به گوش داخل نرفته بلکه خارج را هم تحریک کرده است.

وقتی کارشناسان سیاسی ما ـ بارها در برنامه‌ها و شبکه‌های اینترنتی و حتی گاهی تلویزیون ـ از شکاف عمیق و غیر قابل جبران بین نظام و مردم سخن می‌گویند، چه پیامی به دشمن می‌رسد؟ می‌فهمد که حاکمیت ایران با ملت خود شکاف دارد، پس جرات می‌کند بگوید به جمهوری اسلامی حمله می‌کنم نه به مردم ایران.

یک بخش این ذهنیت از داخل مخابره شده و این اشتباه بزرگی است. کارشناس داخلی و کارشناس دشمن، هر دو به یک نتیجه واحد رسیده‌اند.

این وحدت نظر، ریشه‌اش در دستگاه عقلانیت ماست.

چطور کارشناس داخلی و غربی، هر دو یک تصویر می‌سازند ـ و هر دو هم اشتباه می‌کنند؟ باید به ریشه این وحدت نظر بپردازیم.

نقد دستگاه محاسباتی و بازنمایی واقعیات ایران

دکتر موتورچی:

ما کارشناس داخلی داریم که می‌گوید: فروپاشی اجتماعی، شکاف بی‌برگشت حکومت و مردم در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی. همین حرف را کارشناس دشمن می‌زند، کارشناس غربی، کارشناس اسرائیلی. چرا باید هر دو، همین تصویر را ارائه دهند، آن هم تصویری که پس از جنگ فاش شد که نادرست است؟ این وحدت نظر، ریشه در کجاست؟

این نگرانی من برای آینده است. این‌ها، شاید نیت بدی نداشته باشند اما نگاه‌شان کاملاً اشتباه است، ۱۸۰ درجه خلاف واقعیت است.

آیا دستگاه محاسباتی ما، دستگاه عقلانیت ما، دچار مشکل نشده؟ بله، همین‌طور است. چگونه کسی که سال‌ها کارشناس علوم اجتماعی است، دکترای این حوزه دارد، کتاب هایش منبع کنکور است، تا این حد اشتباه می‌کند؟ پنج درصد، ده درصد قبول؛ اما ۱۸۰ درجه خطا!؟

آیا ما می‌توانیم براساس حرف‌های این افراد جامعه را بسازیم یا به اهداف تمدنی برسانیم؟ قطعاً خیر.

مجری:

پس شما معتقدید، نظام کارشناسی ما تصویری از ضعف داخلی، اجتماعی و دوقطبی بودن جامعه و فاصله حکومت و مردم ارائه داد. این تصویر ضعیف باعث شد دشمن طمع کند، وقت حمله را مناسب بداند و زمینه برای ضربه زدن به کشور فراهم شود؟

دکتر موتورچی:

بله. بخشی از تصویری که دشمنان از ایران داشتند، حاصل همین بازنمایی ضعیف داخل کشور بود. حتی اگر فرض کنیم عمدی نبود، نتیجه کار دستگاه محاسباتی جامعه ما این را تولید کرده و این دستگاه همچنان برقرار است. ما تا وقتی این نظام کارشناسی و عقلانیت خطاکار را اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم به اهداف و برنامه‌ها برسیم. این جنگ، بزرگترین میدان رسوایی این عقلانیت غلط بود.

اما از این هم بالاتر، همین دستگاه عقلانیتی که اجتماعی و اقتصادی و… مسایل را تحلیل می‌کند، فهمش از جامعه ایران هم غلط از آب درآمد. مثلاً پیش‌بینی می‌کردند که جامعه ایران فروپاشیده، کاملاً دوقطبی شده، هیچ نقطه مشترکی باقی نمانده و جامعه آشتی‌ناپذیر است. اما همان مردم کنار هم ایستادند و دشمن را ناامید کردند؛ عجیب است، این جامعه هنوز ظرفیت عظیمی برای وحدت دارد، ولو بسیاری از نقدها هم درست باشد.

پس دستگاه عقلانیت کارشناسی ما مشکل دارد، نه فقط یک گزاره عقلی یا تحلیلی‌شان. خروجی این دستگاه غلط است: هم جامعه را ضعیف فهمیده، هم ضعیف به بیرون نشان داده، هم پیام ضعف فرستاده است.

در حوزه اقتصاد هم همین اتفاق بود؛ می‌گفتند اگر جنگ شود، دلار می‌شود ۲۵۰ یا ۳۰۰ هزار تومان، بورس فرومی‌پاشد، بانک‌ها از کار می‌افتند، شبکه کالاهای اساسی فرو می‌ریزد و… اما هیچ‌کدام رخ نداد. دیدیم حتی بانک هک شد، اما تراکنش مردم متوقف نشد. چرا اقتصاد ایران فرو نریخت؟ چون پشتوانه امنیتی ـ نظامی کشور مانع ضربه خوردن شد. دشمن هم اگر حمله نکرد، نه از سر رحم بلکه بر اثر محاسبه و خوف از این قدرت بود.

حتی بارها خودم در جلسات خصوصی از برخی دلسوزان شنیدم که می‌گفتند روز اول جنگ همه زیرساخت‌های ما را خواهند زد، اما دیدیم نزدند. بعضی‌ها باز هم دست برنمی‌دارند و می‌گویند جنگ بعدی این‌گونه است!

بنابراین، مجموعه این گزاره‌های سیاسی، اقتصادی و… به نظر من اباطیل بود. تحلیل شخصی نمی‌کنم؛ یک پدیده واقعی رخ داده و ما بررسی می‌کنیم. جامعه متحد شد. بنابراین امکان اتحاد جامعه ایران بر سر مسائل مهم، کاملاً وجود دارد.

نقد جریان‌های فکری و خطر عقلانیت خطی

در کشور ما دو جریان وجود دارد. یک طیف که اصولاً بومی فکر نمی‌کند، حرف‌های‌شان طوری است که انگار در ایران نیستند. دستگاه عقلانیت‌شان معیوب است. این‌ها نه فقط درست برنامه‌ریزی نمی‌کنند بلکه زمینه طمع دشمن را فراهم می‌آورند.

طیف دوم، علاقه‌مند به مسائل انقلابی و مذهبی‌اند، اما گاهی در توهم و ساده‌اندیشی غرق می‌شوند. این دسته خیال می‌کنند اگر چند روز دیگر حمله موشکی ادامه می‌دادیم، پرونده اسرائیل بسته می‌شد! عقلانیت خطی و ساده‌انگارانه آن‌ها هم خطرناک است. فکر می‌کنند با همین طرح‌ها و حرف‌ها، راه حل‌ها به دست می‌آید.

از عوارض دنیای جدید همین است که به هر کسی تریبون می‌دهند؛ کسانی که فقط قدرت جسمی یا هنر بازیگری دارند، حالا تریبون میلیونی دارند و هر حرفی بزنند، به ذهن‌ها اثر می‌گذارد و جهل افزایی می‌کنند. آدم‌های این طیف در گروه‌ها و کانال‌ها عضو می‌شوند، حرف‌های خطا و جهل منتشر می‌کنند و به نوعی کانون خطرند.

در سوی دیگر هم آن عقلانیت معیوب غیر بومی، که کارش جهل پراکنی است. هر دوی این‌ها زمینه سیاه‌نمایی و دوقطبی ‌سازی و تداعی شکاف را تشدید می‌کنند.

نقش شبکه‌های اجتماعی و فضای رسانه

حتی شبکه‌های اجتماعی و بخش‌هایی از رسانه نقش دارند؛ هر گروه فکری تریبون دارد و نگاهش را گسترش می‌دهد. برخی حتی دست به تحقیر و طنز نسبت به تصمیمات جمهوری اسلامی می‌زنند. این نگاه جناحی و گروهی، عملاً همه کج‌فهمی‌ها را جمع کرده است.

مثلاً حتی درباره‌ی مذاکره‌کنندگان و مسئولان نظام هم همین نگاه‌های غیرمنصفانه هست؛ آن کسی که خطوط قرمز را به مذاکره‌کننده می‌دهد، همان کسی است که در پایان تصمیم می‌گیرد. اما باز هم کسانی حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند.

تحلیل جمع‌بندی و راه آینده

به نظر من، همه‌ی دستگاه‌هایی که بیان شد (چه جریان غیر بومی، چه جریان انقلابی ساده‌انگار)، هر دو درک نادرست و خروجی‌های غلط دارند. آن عقلانیت خطی و ساده‌انگارانه و این عقلانیت معیوب دانشگاهی و غربی، هر دو موجب آسیب‌اند.

دکتر موتورچی:

حالا درباره علت تاکتیکی جنگ صحبت شد، اما در مجموع بر این باورم که با وجود تجربه جنگ، باید فکر کنیم کشور بعد از جنگ چه کند؟ تأکیدم این است که دستگاه روایت و تبیین ما باید اصلاح شود، چرخش عقلانیت شکل بگیرد و نهاد روایت قوی ایجاد کنیم.

این جنگ و دفاع اخیر نعمت‌ها و فرصت‌هایی هم داشت؛ بزرگ‌ترین فرصت این بود که ملت و رهبری، یعنی امامت و امت، کنار هم قرار گرفتند و کشور را نجات دادند. این دومین تجربه تاریخی است که چنین وحدت و بلوغی شکل گرفته و اگر بتوانیم درست آن را برای جامعه روایت کنیم، بی‌بدیل خواهد بود.

حتی کسانی که پیش‌تر منتقد شدید بودند، امروز اذعان می‌کنند که رهبری نقش پدری و تکیه‌گاهی ملی پیدا کرد. تعبیر می‌کنند که حرف‌های رهبری تمامی درست بود و عمق شجاعت و بصیرتش را باور کرده‌اند. این سرمایه اجتماعی، باید حفظ و تقویت شود تا بتوانیم بحران‌های آینده را به سلامت طی کنیم.

جمع‌بندی و دستاوردهای جنگ اخیر

دکتر موتورچی:

در جمع‌بندی باید بگویم هرچند اصل سیاست کشور ما آغازگری جنگ نیست و همیشه بر پرهیز از تنش تأکید داشته‌ایم، اما وقتی جنگ بر ما تحمیل شد، باید از درون این بحران‌ها دستاورد بسازیم. ما دو تجربه تاریخی بزرگ داریم: دفاع مقدس و این جنگ اخیر.

نعمت‌ها و فرصت‌هایی در این پدیده‌ها نهفته است که شاید کمتر به آن‌ها توجه شده باشد. مهم‌ترین فرصت، شکل‌گیری جلوه‌ای جدید از “امامت و امت” بود؛ یعنی رهبری دینی و ملت کنار هم قرار گرفتند. این اتحاد و انسجام، کشور را نه تنها حفظ کرد بلکه آن را “پویا” ساخت و خطرها را به فرصت تبدیل کرد. باید بتوانیم این دستاورد را به درستی روایت کنیم.

امروز حتی کسانی که همواره منتقد جمهوری اسلامی بودند، در جمع‌های خصوصی و خانوادگی خود می‌گویند “این رهبری واقعاً نقطه اتکاست و هرچه گفته درست از آب درآمده.” این یک سرمایه اجتماعی بی‌نظیر است که نباید آن را دست‌کم گرفت. مگر پیش‌ از انقلاب نیز کشور  ما جنگ را تجربه نکرده بود؟ چرا آن زمان کشور شکست خورد؟ امروز اتحاد امت و رهبری کلید پیروزی و تاب‌آوری ما بود.

نقش رهبری به عنوان “پناهگاه ملی” بیش از هر زمان دیگر دیده شد و امروز مردم عادی هم به این درک رسیده‌اند که خط اصلی، همان خط ایستادگی و حکمت و شجاعت رهبر است. باید از این سرمایه به بهترین شکل، هم در اداره جامعه و هم برای بازسازی مشروعیت و امید در جامعه بهره ببریم.

آینده روایت جنگ و فرصت تمدنی

این تجربه باید سرآغاز یک “چرخش روایتی تمدنی” باشد. ما تا نبینیم روایت نادرست و عقلانیت خطاکار دستگاه‌های کارشناسی داخلی چه بلایی سر “درک افکار عمومی” آورده و دشمن را طمع‌کار کرده، اصلاح رخ نخواهد داد.

تکرار می‌کنم: بزرگ‌ترین خطر، ماندن در همان دستگاه عقلانیتی است که جامعه و کشور را همواره ضعیف می‌بیند و به دشمن القای ضعف می‌کند.

ما باید یاد بگیریم شرایط پس از جنگ را درست مدیریت کنیم. این کار فقط از راه عقلانیت جدید، روایت درست، اصلاح گفتمان کارشناسی و ترمیم فاصله بین کارشناسان و واقعیت اجتماعی ممکن است.

اگر بتوانیم این الگو را تثبیت کنیم، ظرفیت عظیمی برای گذر از بحران‌ها و ساخت آینده‌ای روشن پیش روی کشور است.

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *