آقای دکتر رهدار، در خدمتتان هستیم؛ زحمت کشیدید تشریف آوردید.
ما در میانه فضای آتشبس هستیم؛ در نبردی که دوازده روز در پیش چشم جهانیان بین ایران، اسرائیل و آمریکا که دو قدرت اتمی هستند، در گرفت.
این نبرد، غافلگیریها و شگفتیهای فراوانی در برداشت.
از زوایای مختلف میشود به این ماجرا نگاه کرد و رویکردهای متعددی درباره این اتفاق که بهنوعی میتوان گفت قابل پیشبینی هم بود، بررسی نمود.
سؤال ابتدایی من این است: تحلیلتان از این اتفاق چیست؟
افزایش قدرت نرم ایران در پی جنگ اخیر
دکتر رهدار:
بسم الله الرحمن الرحیم.
به نظرم، یکی از دستاوردهای این جنگ که باید بیش از همیشه بر آن توقف کنیم و با ظرافت توضیح و توسعهاش دهیم، اتفاقی است که در حوزه «قدرت نرم» ایران افتاد.
این جنگ، قدرت نرم ایران را بهطور محسوسی افزایش داد.
در این جلسه، میخواهم یکی از نمودهای افزایش قدرت نرم ایران را مشخصاً توضیح دهم؛ قدرت نرمی که از مسیر تثبیت، تقویت و ارتقاء جایگاه ولیفقیه در مقیاس ملی، منطقهای و حتی جهانی حاصل شد.
ما پیش از این جنگ، غالباً از ایده ولایتفقیه با رویکردی تخصصی دینی و ایدئولوژیک دفاع میکردیم.
بخش عمده کتابها و مقالات در این حوزه، مراجعه به ادله و دلالتهای آیات و روایات و متون فقهی گذشته داشتند.
این رویکرد البته، در بهترین شرایط میتوانست افراد معتقد و ملتزم به دین را با این مفهوم و جایگاه همراه کند و گاهی حتی تعمیق بخشد.
اما این تلقی، ناتوان بود از اینکه افراد غیر متدین و غیر ملتزم را نیز با ما همراه کند.
در برخی کتابها و مقالات، با رویکردی غیر دینی و جامعهشناختی هم به مسئله ولایتفقیه پرداخته شدند؛ حتی خود ما هم گاه در مجامع دانشگاهی این مسئله را مطرح میکردیم که الزاماً همیشه لازم نیست ولایتفقیه را فقط در متون دینی و روایات اثبات کنیم، میشود این پرسش را از زاویه جامعهشناسی طرح کرد:
آیا عراق منهای آیتالله سیستانی، عراق بهتری است یا با حضور ایشان؟
آیا لبنان منهای سیدحسن نصرالله لبنان بهتری است یا با او؟
آیا ایران منهای آقای خامنهای، ایران آبادتری است یا با ایشان؟
در همین پرسشها نیز، کدها و شواهد آشکاری وجود داشت که پاسخ تا حد زیادی به سود مدل رهبری بود. اما این رویکرد، بسیار محدود و کمرونق بود.
تحول تلقی از رهبری و مقبولیت عام پس از جنگ
دکتر رهدار:
این جنگ اتفاق جدیدی رقم زد؛ تفسیر و قرائتی متفاوت از ایده ولایتفقیه را به نمایش گذاشت.
ولایتفقیه در این واقعه نه صرفاً به عنوان رهبر دینی یا فقیه، بلکه در نقش فرمانده کل قوا و مدیر عالی کشور دیده شد؛ آن هم بهویژه در سطح مصداقی شخصیت مقام معظم رهبری و شیوه مدیریت ایشان.
در ۲۴ ساعت نخست جنگ، نوع مدیریت و تراز بالای مدیریتی که از رهبری به نمایش درآمد، قابل تأمل و تعیینکننده بود.
اتفاق قابل توجه این بود که حتی افرادی که پیش از این، آنها را در دستهبندیهای سیاسی جزء اپوزیسیون یا حتی برانداز تلقی میکردیم، در برابر این شخصیت و نقش خاضع شدند.
این افراد دریافتند که بسیاری از شبهات و نقدهایی که در طول این سالها درباره حجم اختیارات ولیفقیه و تمرکز قدرت مطرح میکردند، محل تأمل جدی دارد و بسیاری از آنها بیوجه است.
مقبولیت عام، حتی به صورتی ضمنی، استدلالهای ایدئولوژیک گذشته را نیز معتبر شمرد.
در مقیاس ملی، مقبولیت و اعتبار رهبری به نحو محسوسی افزایش پیدا کرد.
پررنگ شدن موقعیت ایران و رهبری در منطقه و جهان اسلام
دکتر رهدار:
در مقیاس فراملی، بهخصوص وقتی به جهان اسلام سنی نگاه میکنیم، موقعیت ولیفقیه ایران جایگاهی تازه و ارتقایی کمّی و کیفی پیدا کرد.
اسکن من از جهان اسلام سنی نشان میدهد که حدود یک قرن، یعنی از زمان سقوط خلافت، با وضعیتی روبهرو بودهایم که جهان سنی به تعبیری بیسر و بیپدر و پراکنده است؛ تسبیحی بدون نخ.
متفکران سنی خیلی زود متوجه اهمیت این فقره شدند و احیای خلافت را در دستور کار قرار دادند، اما این پروژه عملاً تا امروز بینتیجه باقی مانده است.
شخصیتی مثل اردوغان شعار احیای مجد عثمانی و خلافت اسلامی را سر میدهد، اما عملاً این اتفاق رخ نمیدهد و شواهدی هم مبنی بر تحقق قریبالوقوع آن دیده نمیشود.
دوگانه کمالیسم و خمینیسم، و پیشنهاد نخبگان اهل سنت
دکتر رهدار:
حدود دو سه دهه قبل، متفکران و نخبگان اهل سنت برای آینده خود دو تصویر کلی ترسیم کردند:
تصویر نخست، پروژه کمالیسم بود که کمال آتاتورک ارائه داد و نمونه آن را امروز در اسلام مدنی و اجتماعی و جلوههایی مانند ترکیه فعلی میتوان دید.
در مقابلش، تصویر دوم که از سوی امام خمینی ارایه شد و به تعبیر آنها اسلام سیاسی خوانده میشود، الگویی بود که ایران امروزی نماینده اصلی آن است.
این دوگانه (کمالیسم و خمینیسم) را چهرههایی مثل دکتر بابی سعید در کتاب «هراس بنیادین»، یا متفکرانی چون طاها عبدالرحمن، طاها جابر العلوانی، نقیب العطاس و برخی دیگر، بررسی و تحلیل کردهاند.
جالب است که این طیف از اندیشمندان، در نهایت غالباً از الگوی خمینیسم به عنوان آینده محتوم جامعه مسلمان سنی یاد کردند یا حتی آن را پیشنهاد دادهاند.
گسترش بحث خلافت رهبری به جهان شیعه
دکتر رهدار:
در سالهای اخیر، این مسئله حتی در جهان شیعه هم به شکل جدیتری مطرح شد.
مرحوم آیتالله مصباح یزدی سالها قبل، در شماره اول مجله خبرگان رهبری، مقالهای نوشت و اولین بار این پرسش را به میدان آورد که:
«آیا ولیفقیه شیعه میتواند در عین حال ولیفقیه جهان اهل سنت هم باشد؟»
چند سال پیش، حجتالاسلام نعیمیان کتابی با نام «خلافت ولی فقیه» نوشت که سؤال اصلی او این بود که آیا بر مبنای مبانی اهل سنت، یک انسان سنی میتواند مقام معظم رهبری را خلیفه بنامد؟
در هر حال، نخبگان در جهان اسلام به این جمعبندی رسیدند که وضعیت بیسر جامعه اسلامی قابل دوام نیست و از سوی دیگر تلاشی واقعی و نافرجام برای پیدا کردن یک سر سنی وجود داشته؛ اما بالفعل یک سر شیعی وجود دارد که حتی صراحتاً مدعی است ولی امر مسلمانان است، نه فقط شیعیان.
این جنگ ایران و اسرائیل، این سؤال و دغدغه را وارد مرحله تحقق عینی کرد.
پیامدهای جنگ برای افکار عمومی جهان اسلام و تقویت جایگاه ایران
دکتر رهدار:
این جنگ، در برابر چشمان افکار عمومی جهان اسلام، بهویژه اهلسنت، معنای متفاوتی یافت.
مسلمانانی که دههها در فضای بیپدری و تحقیرشدگی زیسته بودند، اکنون شاهد بودند که رهبری ایران بهعنوان یک عالم دین، با ابتکار و صراحت و موفقیت، مقابل اصلیترین دشمن مسلمانان یعنی اسرائیل ایستاده و مدیریت نبرد را در دست گرفته است.
این رفتار، نهتنها برای ملت ایران، بلکه برای تودههای اهلسنت نیز غرورآفرین شد.
حتی دولتمردان کشورهای بزرگ اهلسنت که همواره با گفتمان مقاومت و حتی با شیعه زاویه داشته و وابسته به غرب بودند، تحت فشار افکار عمومی کشور خود، از اتخاذ موضع صریح علیه ایران ناتوان شدند.
نمونه بارز آن را میشد در دوران حج امسال مشاهده کرد؛
برائت از مشرکین در بعثه رهبری ممنوع شد، اما وقتی جنگ آغاز شد، مسلمانان غیرایرانی در اطراف کعبه شعار مرگ بر آمریکا و دعای جمعی پیروزی ایران سر دادند و حتی پلیس و مأموران سعودی نهتنها مقابله نکردند، بلکه همراهی نشان دادند؛ چرا که خود را بخشی از امت تحقیرشده و رنجدیده میدانستهاند.
حتی مفتی مکه برای پیروزی ایران در برابر اسرائیل دعا کرد و فتوا داد.
این رویدادها در مقیاس منطقهای اهمیت ویژهای داشت و واکنشی کمسابقه در تاریخ اخیر جهان اسلام بود.
انعکاس منطقهای و جهانی جایگاه جدید ایران
دکتر رهدار:
در عرصه بینالمللی، امروزه شاهد هستیم که کشورهای آمریکای لاتین بیش از پیش خواهان حضور مبلغان ایرانی هستند تا جایگاه و موقعیت جدید ایران را برای آنان تبیین کنند.
مقام رهبری در ایران، که سالهاست رسانههای عمومی اروپا و آمریکا او را ممنوعالتصویر کرده بودند، با وقوع این جنگ و انتشار گسترده تصاویر و سخنانش در شبکههای اجتماعی دنیا، این سد سانسور را شکست.
سیاست چند دههای مهار رسانهای، در این رخداد بیاثر شد و تصویر و پیام رهبری ایران همزمان در رسانههای غربی و شرقی مطرح گردید.
احیای مفهوم «حاکم الهی» و بحران مشروعیت مدل حکمرانی مدرن
دکتر رهدار:
اتفاق مهمتر اما در سطح اندیشه و فلسفه سیاسی رخ داد.
در اندیشه سیاسی غرب مدرن، مفهوم «حاکم الهی» قرنها یا به حاشیه رانده شده یا به کلی حذف شده بود.
این جنگ، جهان غرب را ناچار ساخت بار دیگر با معنای جدیدی از مفهوم حاکم الهی مواجه شود.
این احیاء فکری، مبتنی بر شکست الگوی نظم بینالملل مدرن بود؛ نظمی که با سازمان ملل، حقوق بشر و دهها سازمان و بودجه عظیم طراحی شده بود تا مانع ارتکاب جنایات گسترده گردد، اما اکنون در برابر فجایع بهویژه در فلسطین، خود تماشاچی و ناتوان بهنظر رسید.
در این شرایط، رهبر ایران تصویر و تجربهای قدرتمند از جایگاه حکمرانی دینی و موفقیت آن در میدان قدرت و سیاست به نمایش گذاشت، بهنحوی که برای غرب هم این سؤال کلیدی پیش آمد:
اگر مصداق «حاکم الهی» کسی همچون رهبر ایران باشد و بتواند از این مقام، تأثیر عینی و موفقیتآمیز در حکمرانی و مقاومت ایجاد کند، آیا اشکالی در این مدل وجود دارد؟
قدرت ایران در این جنگ بیش از همه برای اروپاییان و آمریکاییان آشکار شد.
ایستادگی ایران؛ بدون اتکا به متحدان سنتی یا منطقهای
دکتر رهدار:
ایران در این جنگ، برخلاف پیشبینیها و انتظارات، نهتنها اتکایی به متحدان منطقهای خود نداشت، بلکه حتی از گروههای مقاومت مرتبط در منطقه نیز درخواست ورود فعال نکرد.
به حزبالله لبنان و نیروهای همپیمان مانند انصارالله یا حشدالشعبی حتی مأموریت دفاعی یا هجومی خاصی واگذار نشد.
همچنین، ایران از پشتیبانی عملیاتی روسیه و چین نیز بهره نگرفت و تماماً با تکیه بر ظرفیتها، دستاوردهای نظامی و مدیریتی خود، و محوریت مستقیم رهبری، در برابر ائتلاف غرب و اسرائیل ایستاد.
این نکته، بازتاب روشنی برای مخاطب غربی و شرقی داشت و نشاندهنده خوداتکایی و سطح بالای هماهنگی قدرت نرم و سخت در ایران بود.
جمعبندی: تثبیت قدرت نرم و جایگاه رهبری
دکتر رهدار:
در نهایت، باید تأکید کنم که بزرگترین دستاورد این جنگ برای ایران، تثبیت و تقویت قدرت نرم در سطح ملی، منطقهای و جهانی بود که با مدیریت و نقشآفرینی رهبری رقم خورد.
روی همین محور، منزلت و مشروعیت رهبری ایران در منظومه جهان اسلام و حتی در افکار عمومی جهانی، به درجهای بیسابقه ارتقاء یافت.
و السلام علیکم و رحمتالله و برکاته.



