دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

شهید محمدباقر صدر

شهید آیت الله سید محمدباقر موسوی صدر (۱۳۵۳ – ۱۴۰۰ ق)، از بزرگترین اندیشمندان مسلمان در تاریخ اسلام به ویژه در قرن اخیر است. او فقیهی جامع الشرایط، فیلسوفی اجتماعی، مفسّری بزرگ، متفکری آگاه به فرهنگ و علوم زمانش‌، نویسنده ای توانمند و پر کار و سیاستمداری هوشمند و شجاع و دردمند بود که گاه به «شهید خامس» نیز لقب گرفته است.

نگاه این افتخار را دارد که با معرفی متفکران و اندیشه وران به مخاطبان خود؛تصویری از تلاش ها و مجاهدت های فکری  از منظومه ای بهترین اندیشه ها و ایده ها در ترسیم اسلام سیاسی و اجتماعی و مسیر دستیابی به تمدن نوین اسلامی را ارائه نماید . همراه نگاه باشید با شناخت بیشتر این ستاره آسمان اندیشه دینی !

امتیاز مطلب :
5/5

معرفی اندیشور

نسب شهید صدر

شجره‌نامه خاندان صدر به امام موسی‌بن‌جعفر علیهما‌السلام و از آن حضرت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم می‌رسد. افراد این خاندان این شجره‌نامه را با دقت و توجه حفظ می‌کنند و یکی از دیگری به ارث می‌برند. ویژگی این شجره‌نامه آن است که تمام مردان این خاندان تا جدشان امام موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام از علمای فاضل یا مراجع بزرگ بوده‌اند و این ویژگی چیزی است که کمتر در میان خاندان‌ها یافت می‌شود.

شجره‌نامه شهید بزرگ ما آیت‌الله العظمی سید محمدباقر صدر به این شکل است:

سید محمدباقر فرزند سید حیدر، فرزند سید اسماعیل، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف الدین، فرزند سید زین العابدین، فرزند سید علی نورالدین، فرزند سید حسین، فرزند سید محمد، فرزند سید حسین، فرزند سید علی، فرزند سید محمد، فرزند سید تاج‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید عبدالله، فرزند سید احمد، فرزند سید حمزه، فرزند سید سعدالله، فرزند سید محمد، فرزند سید علی، فرزند سید عبدالله، فرزند سید محمد، فرزند سید طاهر، فرزند سید حسین، فرزند سید موسی، فرزند سید ابراهیم مرتضی، فرزند امام موسی بن جعفر علیهماالسلام.[۸]

تولد شهید صدر

او در روز ٢۵ ذی‌القعده سال ١٣۵٣ هـ/١٩٣۴ م، در سایه‌سار جدش امام موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام در شهر کاظمین متولد شد. این روز از ایام مبارک است؛ زیرا روایت شده که دحوالارض در این روز اتفاق افتاده و ابراهیم خلیل و عیسی‌بن‌مریم در شب آن متولد شده‌اند. خداوند عزوجل اراده کرده بود که این نوزاد مبارک مهیای امانت‌داری رسولان و پاسداری از شریعت شود و الگوی اعلی و رهبر صالح بندگانش باشد و آمال و آرزوها و اهداف انبیا را داشته، و در مسیر آنان و پیامبر خاتم حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم حرکت کند.

شهید صدر تنها دو‌ ‌سه سال طعم مهربانی پدر را چشید و سپس از عشق و عاطفه پدری محروم شد.

این محرومیت در کنار فقر و تنگدستی باعث شد وجود او بیشتر صیقل بخورد و به بهترین شکل ممکن تربیت و آماده شود و چه‌بسا این سنت خدای متعال درباره کسانی است که می‌خواهد بار رسالت او را بر دوش بکشند: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏؛ آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را فقیر یافت و بى‏نیاز نمود»[۹].

برخلاف این تصور رایج که سختی‌ها و دشواری‌ها اثرات منفی روی انسان می‌گذارد، این شرایط روی شخصیت سید شهید تأثیر مثبت گذاشت و فقر و یتیمی مانع حرکت او به سمت هدفش نشد و در مهم‌ترین و خطیرترین مراحل تکامل و رشد خود از همه سختی‌های پیش رویش گذشت.

مادر شهید صدر

مادر شهید صدر، دختر آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل‌یاسین، زنی عابد و پرهیزکار و صبور از سلسله دین و تقوا و علم بود.

آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل‌یاسین یکی از بزرگ‌ترین فقهای زمان خود و معروف به زهد و عبادت و تقوا بود. در کاظمین متولد شد و در سایه جدش مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسن آل‌یاسین رشد کرد. آیت‌الله شیخ محمدحسن آل‌یاسین از مفاخر علمای شیعه بود که به نقل مرحوم حاج علی بغدادی در مفاتیح‌الجنان، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیابت او را تأیید کرده بود.[۱۰]

مرحوم شیخ عبدالحسین آل‌یاسین از کاظمین به سامرا مهاجرت کرد و در محضر مجدد شیرازی درس خواند. بعد از وفات جدش شیخ محمدحسن زعامت شیعه در بغداد و کاظمین به او منتقل شد. سپس به کربلا مهاجرت کرد و در محضر مرحوم سید اسماعیل صدر درس خواند و به مرتبه عالی اجتهاد رسید. آنگاه به کاظمین بازگشت و از مراجع تقلید شیعه شد و مرجعیت گسترده‌ای یافت. او در ١٨ صفر ١٣۵١ هـ/١٩٣٢ م، در کاظمین از دنیا رفت و او را در نجف اشرف در آرامگاه آل‌یاسین به خاک سپردند.

مادر شهید صدر نمونه تقوا بود و جانش از عشق به خدای متعال و رسولش و اهل بیت او علیهم‌السلام پر شده بود. در آخرین روزهای زندگی‌اش نیز این عشق او به اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهم‌السلام بود که بر دردها و بیماری‌های طاقت‌فرسا غلبه می‌کرد و با وجود اینکه راه‌ رفتن برایش سخت بود، به کمک دخترش شهید بنت‌الهدی به زیارت امام و مقتدای خود می‌رفت.

از قرآن جدا نمی‌شد و قرآن همیشه هم‌نشین او بود. در طول شبانه‌روز قرآن می‌خواند و بلافاصله پس از یک ختم قرآن، دور جدیدی را شروع می‌کرد. دائم‌الذکر بود و مدام تسبیح و حمد خداوند را می‌گفت، تا اینکه جان مطمئن از رحمت پروردگارش از پیکر مطهرش جدا شد، و خداوند را راضی و خوشنود ملاقات نمود.

فرزندان شهید صدر

شهید صدر یک پسر و پنج دختر پاک و مخلص از خود به یادگار گذاشت. پسر او «سید محمدجعفر» است که در سال ١٩٧٠ هـ/١٣٩٠ م به‌دنیا آمد.

گزینش حوزه توسط شهید صدر

نبوغ شهید صدر از همان کودکی خود را نشان داد. می‌گویند: وقتی او به سن ده ـ یازده سالگی رسید دو گرایش در خانواده‌ نسبت به ادامه تحصیل او وجود داشت که هرکدام از این انتخاب‌ها آینده او را به سمتی متفاوت می‌کشاند. از یک طرف مادرش او را تشویق می‌کرد در حوزه درس بخواند و زندگی طلبگی را انتخاب کند و از طرف دیگر مرحوم سید محمد صدر[۱۱] به او پیشنهاد می‌داد مسیری را انتخاب کند که دنیای او را تأمین کند و از زندگی حوزوی و فقر آن دور باشد.

شهید صدر با اقدامی عملی به این کشمکش‌ها فیصله داد و انتخاب خود را به دیگران که علایق متفاوتی نسبت به آینده او داشتند، اعلام کرد. او بدون اینکه چیزی در این‌باره بگوید به‌نوعی دست به اعتصاب غذا زد و تا مدتی در طول شبانه‌روز فقط به یک تکه نان بسنده می‌کرد. بعد از چند روز همه متوجه اعتصاب نرم او شدند و دلیل آن را پرسیدند. شهید گفت: «کسی که می تواند چند روز با یک تکه نان زندگی کند تا آخر عمر هم می تواند با همان سر کند. من از فقر و گرسنگی نمی‌ترسم».

به این شکل او توانست همه را قانع کند که رفتنش به حوزه علمیه و پیوستن به صفوف وارثان انبیا کار درستی است، حتی اگر زندگی سختی پیش رو داشته باشد. و این آغاز راه به سمت حوزه علمیه و فعالیت علمی و جهادی بود.

گفتنی است شهید صدر قبل از اینکه کاملاً وقت خود را به تحصیل حوزوی اختصاص دهد، خواندن و نوشتن می‌دانست و در مدارس ابتدایی «منتدی‌ النشر» در کاظمین درس می‌خواند. در آن زمان هم با وجود سن کم، ذکاوت و نبوغ و توانایی‌های بسیارش باعث تحسین اساتید و شاگردان می‌شد.

سرگذشت علمی شهید صدر در نجف اشرف

مهاجرت به نجف اشرف و تحصیل در آنجا

نجف اشرف قبله‌گاه دل‌ها و کعبه آمال است. از دیرباز تا کنون مردم همواره به سوی آن بار سفر بسته‌اند و چرا چنین نباشد درحالی‌که نجف، دروازه شهر علم[۱۲] و وصیّ رسول خدا را در خود جای داده و به برکت انفاس قدسی او، حوزه علمیه سالیان سال زیسته و علمای بزرگ و عظیم‌القدری در آن پرورش یافته‌اند. بنابراین طبیعی بود که مرحوم آیت‌الله سید اسماعیل صدر و شهید ما سید محمدباقر صدر شیفته آنجا باشند و در سال ١٣٨۵هـ/١٩۴۵م، همراه همه افراد خانواده به آنجا مهاجرت کنند. مسیر حوزوی رسمی شهید صدر از این شهر و از این تاریخ آغاز می‌شود.

نبوغ و ذکاوت خارق‌العاده و توانایی‌های شهید صدر او را از حضور نزد اساتید و علما بی‌نیاز می‌کرد و همان‌طور که خودش گفته بود بیشتر کتاب‌های مقدمات را بدون استاد فهمیده بود؛ با این‌حال بسیار اهتمام داشت که بر اساس برنامه‌ها و عرف حوزه سر کلاس حاضر شود. او غرور نمی‌ورزید و از حضور و نشستن در مقابل اساتید و یادگیری و بهره بردن از مباحث ایشان پرهیز نمی‌کرد و حتی به این حضور خود می‌بالید.

شهید صدر از محضر اساتیدی چون آیت‌الله شیخ عباس رمیثی و آیت‌الله ملاصدرا بادکوبه‌ای که بخش دوم کفایه و اسفار اربعه را نزد ایشان خواند، بهره برد. همچنین آیت‌الله شیخ محمدتقی جواهری که بخش اول کفایه و بخشی از لمعه را نزد ایشان خواند. این افراد اساتید شهید صدر بودند. ایشان بعضی از دروس مانند مکاسب را هم نزد اساتید دیگری آموخت مثلاً با استادش ـ مرحوم آیت‌الله سید محمد روحانی ـ توافق کرد که درس را نزد ایشان شرح بدهد و مواردی که به بحث استاد یا توضیح او نیاز دارد با هم بحث و بررسی نمایند.