دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

دوقطبی های موجود در نظام سیاسی جمهوری اسلامی

چگونه می توان اتهاماتی که دوگانه های سیاسی ذیل آرمانگرایی و واقع گرایی به یکدیگر میزنند را کاهش داد تا بتوانند نسبتی مناسب میان آرمان و واقع برقرار سازند تا انسجام اجتماعی و قدرت ملی تأمین شود؟ آیا می توانیم چنین چیزی را مهم ترین چالش سیاسی بدانیم و جامعه را دعوت به خوش بینی به یکدیگر کرده و مردم را از افتادن در این بازی بازداریم؟

ضرورت توجه به فرصت های دوقطبی های موجود در نظام سیاسی جمهوری اسلامی

حجت الاسلام آقایی:آنچه خواهم گفت بیشتر محصول تجربیات است و علی رغم علاقه ای که داشته ام فرصت تأمل و مطالعه کافی پیرامون این مسائل نداشته ام. بنیاد عقلانیت و فرهنگ سیاسی ما شاید بر همین دوقطبی ها بوده باشد که شکل گرفته است.

اگر بخواهد این عقلانیت جدید شکل بگیرد باید مبتنی بر فکر و روایت حضرت آقا شکل بگیرد و نمیشود روایت دیگری از دوقطبی ها داشته باشیم و مقصودمان کمک به مطلوبیت رهبری باشد. عقلانیت جدید و پایداری که شما فرمودید باید به آن برسیم و نسبت میان دوگانه ها به خوبی سنجیده شود، آیا اگر محقق شود خودش فرصت ساز است یا تهدیدگر می شود؟ همین دوگانه های موجود، وجوه تهدیدآمیزشان بیشتر است یا وجوه فرصت سازشان؟ برای قضاوت درباره دوقطبی ها نباید نگاهی صفر و صدی داشت و من باور دارم که نگاهی تشکیکی لازم است و اساسا وجود این دوقطبی ها ضرورت است مثل حق و باطل که دوقطبی ای قطعی است و ضرورت دارد که وجود داشته باشد.

انقلاب ما در مقایسه با تمدن 400 ساله غرب تنها 45 سال سن دارد و در مسیر شدن قرار دارد و این دوقطبی ها طبیعی بوده است. بنابراین سعی کنید در روایت خودتان دوقطبی ها را صرفا تهدید نبینید، فرصت های آنها را نیز دریابید.

شاید عقلانیت جدید ما عبارت از طرحی نو درانداختن نیست، بلکه شما با نسبت سنجی هایی که مطرح کرده اید سعی دارید مواجهه هایی منطقی با دوقطبی ها داشته باشید و به دنبال حذف دوقطبی ها نیستید. در نتیجه شما سعی دارید مواجهه ای مناسب با دوقطبی ها داشته باشید و به اقتضائات متفاوتی چون عدالت و آزادی و تخصص و تعهد، در شرایط متفاوت، وزن های گوناگون بدهید. انقلاب ما در مقایسه با تمدن 400 ساله غرب تنها 45 سال سن دارد و در مسیر شدن قرار دارد و این دوقطبی ها طبیعی بوده است. بنابراین سعی کنید در روایت خودتان دوقطبی ها را صرفا تهدید نبینید، فرصت های آنها را نیز دریابید.

دوقطبی سازی زمانی از تکنیک های دشمن بود و اینک به راهبردی همیشگی تبدیل شده است و این دامی است که بر سر ما قرار گرفته است. حضرت آقا هم در 2 و 3 سال اخیر ما را از افتادن در دوگانه های کاذب و دروغین پرهیز داده اند و آنرا سوغات بیگانه دانسته اند. البته دو قطبی های راستین نیز مثل هدایت و ضلالت، حق و باطل، عدل و ظلم، عزت و ذلت، فلاح و فساد، ایمان و کفر، رشد و غیّ، معروف و منکر وجود دارد و هم بود دارند و هم نمود.

انقلاب اسلامی که آمد نیز دوقطبی های جدیدی را وارد ساخته است همچون مستضعف و مستکبر، اسلام ناب محمدی و اسلام امریکایی، انقلاب اسلامی و استکبار جهانی، انقلابی و ضد انقلابی.

اهداف دوقطبی سازی در فرهنگ سیاسی نظام جمهوری اسلامی

ادراک سازی در خواص، نخبگان و مسئولان برای تغییر محاسبات و رفتارها

تشدید اختلاف میان مردم و حاکمیت، مردم با مردم، نخبگان با یکدیگر

خدشه وارد کردن به انسجام ملی و عزم ملی

تحریف شعارهای اصلی انقلاب

رواج فرهنگ و ادبیات سیاسی وارداتی بیگانه و تثبیت آن در ذهن مردم

فرافکنی و فضاسازی های کاذب به قصد مستور کردن ناکارآمدی برنامه مدیریتی حامیان سازش با استکبار

شاخص هایی برای دوقطبی های حقیقی و کاذب

  1. دوقطبی های حقیقی معرفت بنیاد هستند و از آموزه های اصیلی اسلامی و انقلابی نشأت می گیرند که به دلیل همین ابتناء است که درونی، جوششی و مطابق بر فطرت است.
  2. جامعیت دارد و ساحت های مختلف را شامل است.
  3. بر مبنای آزادی و آگاهی است و نه اجبار و اضطرار.
  4. دارای دو جنبۀ اثبات و نفی است فلذا غیر قابل جمع با قطب مخالف است. بنابراین گزاره های هم حق و هم باطل یا نه حق و نه باطل، هر دو اشتباه هستند و باید گفت یا حق یا باطل.
  5. ثابت و با دوام و تغییر ناپذیر است و براساس شرایط زمان تغییر نمی یابد.
  6. تعالی بخش، کمال آفرین، وحدت زا، انسجام بخش و پیشبرنده است.
  7. شورآفرین، حماسه ساز، تربیت کننده در مسیر نیل به آرمانها، تمایز بخش و فارغ میان حق و باطل است و به علت ابتناء بر درون و درون زا بودن، صیانت بخش حرکت و دلالت بخش رهروان است.
  8. بازی در زمین خودی است.

اما دو قطبی های کاذب، عقبه معرفتی و ریشه علمی ندارد، برخاسته از آموزه های قوی عقلی و دینی نیست، هوس بنیاد است، سوغات اندیشه و ادبیات غرب است، تک ماهیتی و تک بعدی و نابرخوردار از جامعیت است، ابعاد و ساحت های مختلف را در برنمیگیرد، معمولا در شرایط فتنه گون رشد میکند و با ابهام زایی قدرت اراده و انتخاب را سلب میکند، دوقطبی های کاذب معمولا قابل جمع بوده و حتی گاهی مکمل یکدیگر هستند. مثل آرمان خواهی و واقع بینی که دوگانه قابل جمعی هستند که متمم و مکمل یکدیگر هستند. مقطعی، زودگذر و گذرا هستند و به اقتضاء شرایط می آیند و می روند و جای خود را به دوگانه های مصنوعی دیگری می دهند. کاهنده، التهاب زا، اختناق آور و خسته کننده، طاقت سوز، تحیر آفرین هستند و شور و حماسه های تعالی بخش و پیشرفت دهنده را به فتنه و آشوب و تفرقه تبدیل می کنند و جامعه را از موضع فعال به منفعل تبدیل می کنند و سرانجام بازی در مسیر دشمن است.

 

دوگانه انقلابی_ضدانقلابی اصلی ترین دوگانه ذیل جریان حق و باطل

طرح هوشمندانه ای که از دوگانه انقلابی_ضدانقلابی توسط مقام معظم رهبری مطرح شد، گشودن عرصه جدید و تألیف میدان عمل تازه برای ارتقاء جایگاه الگوساز و تمدن ساز انقلاب اسلامی به منظور تحقق و پیشرفت تمدن نوین اسلامی است. دوقطبی انقلابی_ضدانقلابی، تجلی عینی و روزآمدِ دوقطبی هایِ حقیقیِ پیش گفته است و همه شاخص های این دوقطبی را با خود دارد و به درستی و روشنی ذیل دوقطبی حق و باطل تعریف شدنی است. این دوقطبی حقیقی، واژه سازی ها و واژه بازی های کنونی را که مصداق بت پرستی مدرن است را کنار زده و سطح تعاملات و مواجهات جبهه انقلاب و مردم و نخبگان را از ورطه بازی های کهنه سیاسی به میدان عمل انقلابی و مدیریت جهادی می کشاند.

دفتر مطالعات: برخی امروز تلاش می کنند دو قطبی مردم و حاکمیت را پررنگ کرده و با ترویج آن به تثبیت چنین دوگانه ای در جامعه ایران بپردازند. شما این دوگانه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا ما به این سمت می رویم یا این دوگانه از همان جنس دوقطبی های کاذبی است که می خواهند از آن سخن بگویند تا محقق شود؟

مردم و حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی جدایی ندارند

حجت الاسلام آقایی: تفاوتی میان حاکمیت و مردم وجود ندارد چراکه اساسا شکل گیری این حکومت مردمی بوده است، برخلاف حکومت پهلوی که همواره مردم با حکومت تطبیق داده شده اند و شکل گیری پهلوی با مردم نبوده است. انقلاب اسلامی مردم پایه بوده است و با مردم شکل گرفته است و این انقلاب یک جرقه نبوده، یک سیر 15 ساله از 42 داشته است و پیش از آن هم آموزه های تاریخی وجود داشته است که امام درس های لازم را از آن گرفته است. به قول آیت الله اراکی هیچ زاویه ای در کشور نبود الا اینکه شعار مرگ بر شاه سر می دادند. شکل گیری این انقلاب در حدوث، بقاء و تثبیتش به گونه ای بوده است که مردم پای آن ایستاده اند. مردم ما حتی آنهایی که به ظاهر زاویه دارند، بالاخره 45 سال است که پای این انقلاب ایستاده اند. بنابراین چون انقلاب اسلامی خاستگاه مردمی دارد و مردم پای آن ایستاده اند، فاصله ای میان مردم و حاکمیت مشاهده نمی کنیم. یعنی ذاتا مردم و حاکمیت یکی هستند اما عوارضی بر حرکت ما تحمیل شده است که تابع رفتار حکومت گران و مسئولان و دولت مردان است که زخمی ایجاد کرده تا مگس هایی بر آن بنشینند. مثلا زندگی های اشرافی، رانت خواری ها و غیره. دشمن قصد دارد این انقلاب را دچار دوگانه حاکمیت مردم نشان دهد در صورتی که در ذات این نظام چنین چیزی وجود ندارد. این عوارضی که بر ما تحمیل شده به علت غلبه تفکرات غلط و محاسبات غلط و رفتارهای غلط در دولت مردان، این شرایط را به وجود آورده که دوگانه مردم _ حاکمیت پررنگ شود.

به علاوه در نظر بگیرید که در هر شرایطی که یک جوّی غالب شود، حتی اگر در بهترین شرایط باشیم، گویی یک دوگانه ای در اذهان شکل می گیرد، ولو آن حکومت علوی باشد. گاهی تصویری که مردم از حضرت علی دارند هم به گونه ای است که فکر می کنند در حکومت ایشان و تصمیمات شخص ایشان، منافع شخصی و قبیلگی وجود دارد. شاید طبیعت رسیدن به قدرت چنین اقتضائی دارد. حتی مالک اشتر در انتساب عبد الله بن عباس به حضرت امیر اعتراض کرد که ما به دنبال مبارزه با قبیله گرایی بودیم.

 

خلقیات ایرانیان و قدرت هاضمه تمدنی ما

درباره اینکه احساسی بودن مردم ایران را به عنوان یک ویژگی منفی در خلقیات ایرانیان مطرح می کنند من عقیده دارم اصل احساسی بودن مردم ایران صحیح است اما نباید آنرا دستکاری کرد. اینها نقاط مثبت مردم ایران است که برای آنها احساس مسئولیت ایجاد میکند و این در فرهنگ عشایری ما که در تاریخ ما حضور دارد رسوخ کرده است. ما باید سعی کنیم نقطه مزیت های این ویژگی اخلاقی را پرورش داده و آثار مضرت بار آنرا کاهش دهیم.

ایران یک چهارراه ترانزیتی تمدنی است و دائما در حال اساس کشی تمدنی بوده است اما قدرت هاضمه داشته است و توانایی هضم نیروهای بیگانه را داشته است و به همین دلیل موفق می شود اسکندر یا مغول ها را که به این سرزمین یورش آورده بودند هضم کند. اساسا قدرت هاضمه ایرانی و ایرانی اسلامی بالا بوده است. در قرن 7 و 8 که اوج کار مغول هاست، ما شاهد تولد بیشترین آثار ادبی و حکمی در ایران هستیم و سعدی، سهروردی، عطار، حافظ همه در آن دوران هستند و تولید علم در دوران های تضاد و تقابل ها و رفت و آمدها و ترانزیت ها اتفاق افتاده است. بنابراین مردم ایران به شدت عاطفی هستند و حرکت های تکنیکال ندارند و در همین جا هست که مسئولیت پذیری انسان ایرانی بیشتر از انسان غربی است، انسانی که پایبندی هایش به قانون و عقل تکنیکی بالاتر از انسان ایرانی است اما به هنگام بحران ها و شرایط حاد احساسی توان کمتری در نوآوری و حل مسائل دارد.

همچنین آن ویژگی های عشایری ما ایرانیان سبب شده است ما ایرانیان به غلبه نگاه تهدیدمحور برسیم و همواره احساس ترس و تهدید داشته باشیم و به همین جهت دائما از شرایط ناراضی هستیم و گلایه می کنیم.

دفتر مطالعات: بنابراین شاید بتوان گفت شما برآیند این دوگانه ها و دیالکتیک میان دو موقعیت ها را چنین می دانید که می تواند انسان ایرانی را به یک سرانجامی برساند که برای خودمان است. اکنون  در عصر ارتباطات شرایط به نحوی است که بود و نمود بسیار قابل تغییر است و امکان انعکاس وارونه یک حقیقت وجود دارد. اکنون مسئله جدی ما این است که باید وحدت ملی و تمامیت ارزی حفظ شود. از آن طرف اگر بخواهد مقداری از واقعیات جامعه دفاع کند، تلقی هایی چون وادادگی و صورتی شدن پدید می آید. ما در این میان باید چگونه موضعی داشته باشیم؟

اعتراضات اجتماعی ، فرصت جمهوری اسلامی است

حجت الاسلام آقایی: بنده فی ذاته اتفاقاتی چون ماجرای مرحوم مهسا امینی را تهدید نمی دانم و همه را فرصت می داند. این اتفاقات ضعف های ما را نشان داده است که عرضه نداریم تعامل کنیم یا کار رسانه ای _ تبیینی انجام دهیم. من معتقدم این اتفاقاتی که رخ می دهد گرچه نشان دهنده ضعف هایی در ما است اما واقع آن این است که شیفت شدن فتنه ها از سیاسی به اقتصادی و از اقتصادی به اجتماعی در طول سال های 78 و 88 و 98 و 1401 برای ما فرصت سازی کرده است تا ضعف های خود را پیدا کنیم و رویه ها را اصلاح کنیم، مطالعه کرده و محتواهای بهتری تولید کنیم.

درباره اینکه گفته می شود در جمهوری اسلامی امر اجتماعی دیده نمی شود و همه چیز به امر سیاسی تفسیر می شود باید گفت اتفاقا ماجرا برعکس است و آنها هستند که دارند همه چیز را سیاسی برداشت می کنند.

اکنون در ایران سالیانه 7 تا 10 هزار تجمع تشکیل می شود و کسی کاری ندارد و مخالفتی رخ نمی دهد! اتفاقا در جامعه ما همه چیز اجتماعی است، حتی دفاع مقدس ما نیز سیاسی به معنای مصطلح نبود و بیش از سیاسی، اجتماعی بود. شما به لشکرهایی که در دفاع مقدس شکل گرفت نگاه کنید، اینها اجتماعی شکل گرفتند، گردان ها براساس محله های شهرها شکل می گرفتند. جنگ که انتها نقطه خشونت سیاسی است هم مبتنی بر امر اجتماعی شکل گرفته بود. آنهایی که اصرار دارند جامعه ایران را تحت سیطره امر سیاسی نشان دهند خودشان سیاسی ترین و دیکتاتورترین آدم ها هستند.

صحبت هایی که رهبری با مردم دارند و تفاسیری که ایشان از رخدادها ارائه می کنند مبتنی بر ویژگی های هویتی، فرهنگی و تاریخی ایرانیان است و مولفه های اجتماعی در آنها روشن است. اکنون در ایران سالیانه 7 تا 10 هزار تجمع تشکیل می شود و کسی کاری ندارد و مخالفتی رخ نمی دهد! اتفاقا در جامعه ما همه چیز اجتماعی است، حتی دفاع مقدس ما نیز سیاسی به معنای مصطلح نبود و بیش از سیاسی، اجتماعی بود. شما به لشکرهایی که در دفاع مقدس شکل گرفت نگاه کنید، اینها اجتماعی شکل گرفتند، گردان ها براساس محله های شهرها شکل می گرفتند. جنگ که انتها نقطه خشونت سیاسی است هم مبتنی بر امر اجتماعی شکل گرفته بود. آنهایی که اصرار دارند جامعه ایران را تحت سیطره امر سیاسی نشان دهند خودشان سیاسی ترین و دیکتاتورترین آدم ها هستند.

امروز در جامعه ایران هرچه سر و صدا شود بهتر است و اگر روزی جامعه ما دچار سکوت ارتباطی شود خطرناک است. من از به خیابان نیامدن مردم نگران نیستم، از نیامدن آنهاست که نگران هستم. اینکه با فساد چای دبش ایران به هم می ریزد چیز خوبی است، نشان میدهد که این پیکره ذات سالمی دارد و جامعه به کرختی نرسیده است. متاسفانه آنهایی که تبیین می کنند مدام با گلایه می گویند 40 سال از انقلاب گذشته است اما چنین نشده است، اینکه گفته می شود انسان پس از 40 سالگی به بلوغ میرسد برای یک فرد است نه یک ملت با این حجم از دشمنی ها.

ضرورت تقویت نگاه برآیندی برای عبور از دوگانه های کاذب و تقویت تفاهم اجتماعی 

آقای غنایی : در اصل وجود دوگانه ها مثل حق و باطل ، نور و ظلمت هیچ حرفی نیست، نکته در آن است که در واقعیت خارج، افراد و عملکردها و اندیشه ها به شکلی نیستند که بتوانیم حق مطلقی پیدا کنیم چراکه حق مطلق برای معصوم است. اصل ارزش نسبی نیست اما واقعیت خارجی در نسبیتی قرار دارد، منِ فعال اجتماعی ممکن است رفتاری داشته باشم که الزاما نمیتوان آنرا مصداق حق یا باطل دانست اما برآیند رفتار ممکن است تقویت کننده حق یا باطل باشد، در این برآیندها امکان تشکیک وجود ندارد. گویی چالش در آنجاست که نگاه ها برآیندی نیست. نگاه ها انتزاعی است و بدون اینکه بتواند رفتارها را در یک مجموعه ای ببیند، به سرعت قضاوت میکند که یک رفتاری باطل است و محکومش میکند. نکته این است که اگر بتوانیم برآیندی نگاه کنیم، خواهیم توانست از برچسب زنی فاصله بگیریم و در عین حال بی موضع و بی قضاوت هم نمانیم. معمولا قضاوت های ما برآیندی نیست، اطلاق، جزءنگری و انتزاع اندیشی در قضاوت های ما حاکم شده است که این سبب هرج و مرج و عدم تفاهم می شود. اینکه شما فرمودید ایرانیان قدرت هاضمه تمدنی دارند را از این جهت میدانم که قدرت محاسبه گری ایرانیان بالاست و برای رشد عقلانیت سیاسی، شاید مطلوب آن باشد که نگاه برآیندی را در جامعه تقویت کنیم.

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *