با ویژه برنامهای برای سرنوشت در خدمت جناب استاد میرفتاح هستیم. سلام عرض میکنم.
استاد میرفتاح:
خیلی ممنونم از این فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
مجری:
الان که در خدمت شما هستیم، در بحبوحه جنگ قرار گرفتیم؛ اتفاقی که از سالیان قبل پیشبینی میشد که شاید رخ دهد. بعد از ماجرای هفتم اکتبر، این پیشبینیها جدیتر شد و ما روزهایی را تا آستانه جنگ رفتیم تا اینکه این اتفاق بالاخره رقم خورد. اکنون که این جنگ رخ داده، فارغ از تمام بحثهای نظامی، میخواهیم با ابعاد و لایههای عمیقتری آشنا شویم و روایت شما را بشنویم:
این جنگ چرا اتفاق افتاد؟ آیا لایههای عمیقتری برای این اتفاق میتوان ترسیم کرد؟
آیا تحلیلهایی مثل نقش انرژی هستهای یا رویکرد ایدئولوژیک نسبت به اسرائیل نقش اصلی را دارند؟
روایت شما را از ریشهها و عمق این ماجرا میخواهیم بدانیم.
الهی به امید تو.
قصه مسجد مهمانکش و طلسم ترس (نماد نسبت ایران و غرب)
استاد میرفتاح:
من هم سلام عرض میکنم خدمت شما و همه بزرگوارانی که این گفتوگو را میبینند.
اجازه بدهید قصهای تعریف کنم که به نظرم برای فهم نسبت ما با وقایع کمک میکند.
در مثنوی داستانی مشهور به نام مسجد مهمانکش نقل شده است. میگویند در شهر ری مسجدی بود که هر کس شب آنجا میخوابید، صبح جنازهاش را بیرون میآوردند. اهالی به مهمانان هشدار میدادند که در آن مسجد نخوابند. تا اینکه یک نفر شجاع میآید و برخلاف توصیهها میگوید: میخواهم ماجرا را بفهمم.
مولانا این افراد نترس را “عازلان” نمیداند؛ یعنی آنهایی که ملامت میکنند، بازمیدارند، اما او گوش نمیکند و وارد مسجد میشود.
مولانا بیتی دارد:
«من چو اسماعیلیانم بیحذر / بل چو اسماعیل آزادم ز سر»
یعنی آماده قربانی شدنم.
آن فرد میرود، شب موجودات مخوف او را تهدید میکنند اما او نمیترسد و صبح، دوستانش بهجای جنازه، او را میبینند که در میان جواهرات نشسته است؛ طلسم شکسته.
سید جمالالدین اسدآبادی میگفت نسبت ما با غرب، مثل همین مسجد مهمانکش است: اگر بترسیم، طلسم پابرجاست؛ اگر نترسیم، گنج آزاد میشود. او راه نجات را نترسیدن میدانست؛ نترسیدن از استعمار غربیها.
این تجربه امروز ما نیز همین را میگوید.
تجربه ایران؛ تنها اما بیواهمه در مقابل نظام سلطه
استاد میرفتاح:
امروز، اسرائیل نماینده نیابتی غرب است. همه غرب و آمریکا پشتش هستند، اما ایران نترسید و نسبت به توان خود پاسخ داد؛ همان نترسیدنی که مولانا گفت.
بیتعارف، ایران عملاً تنهاست. کشورهای عربی و همسایه، حتی در ظاهر هم حمایت جدیای ندارند، چه رسد به عمل. ما متهم شدیم، درحالیکه تنها ایستادیم؛ فقط چیزی که داشتیم همین نترسیدن بود و کمک الهی.
مرحوم اسلامی ندوشن خوب این مسئله را شرح داده؛ ایران در طول تاریخ، کمتر متحد پایدار داشته و معمولاً تنها بوده، چون همیشه مورد طمع قدرتها بوده است. ایران منطقه حساسی است؛ هرکس بر آن مسلط شود، جهان را در سلطه میگیرد.
انقلاب اسلامی حجم نفوذ بیگانگان را کاهش داد و ایران را مستقل و مقاوم کرد. ایران هیچوقت باج نداده؛ حتی پس از انقلاب نیز نسبتش با شوروی مثل نسبت با غرب بود، مستقل و عزتمند. شعار «نه شرقی، نه غربی» در عمل هم یک خط مشی بود، نه فقط شعار.
منطق رعب غرب و قدرت نترسیدن در انقلاب اسلامی
استاد میرفتاح:
غرب انرژی خود را – مثل کارتون “کمپانی هیولاها” – از ترس دیگران میگیرد؛ نصر بر رعب استراتژی همیشگیشان بوده است.
ما همواره فکر میکردیم اگر آمریکا مستقیماً حمله کند یا رویارویی با اسرائیل پیش بیاید، شرایط تغییر میکند، اما این طلسم هم شکست.
ما روی مبانی نظری انقلاب اسلامی کم کار کردیم و به امور روزمره و سیاست روز افتادیم؛ حال آنکه انقلاب ما جمع سنت و مدرنیته بود. به قول عطار:
“میان مسجد و میخانه راهی است
بکوشیده عزیزان این کدام است”
شاید به ظاهر متضاد، اما در ایران این تلفیق واقعیت دارد. ما باید ریشههای چنین حرکتی را بفهمیم.
ایران، ریشههای هویت تمدنی و نسبت با اسلام
استاد میرفتاح:
باید بپرسیم چرا انقلاب اسلامی در ایران رخ داد، نه مثلاً در پاکستان؟ پاسخ در ریشههای دیرین ایران خوابیده است؛ در تشیع، در زیست تاریخی، در آمیزش فرهنگ با دین و نهادینهشدن عقل و دانش.
اگر بعد از اسلام، اینهمه دانشمند، حکیم، شاعر و متفکر در ایران پرورش یافت، تصادفی نبود؛ بستری بود که در آن اسلام بهدرستی شکوفا شد. این را در علم، ادب، عرفان و تمدن خود میبینیم.
اینکه چطور سعدی در قرن هفتم یا حافظ و سنایی و عطار و بیرونیها و ابنسیناها پدید میآیند، همه محصول این ریشه تمدنی است؛ ما اما کمتر آن را توضیح دادهایم یا از آن بهره نظری بردهایم.
نسبت امروز ایران با مظلومان و ایستادگی در برابر ظالمان
استاد میرفتاح:
افتخار میکنم که در این روزگار، شاهد اتفاقات بزرگم و در جبههای هستم که طرفدار ظالمان و اراذل نیست؛ ما همیشه از مظلوم دفاع کردیم، چه فلسطین، چه میانمار، چه جاهای دیگر. این افتخار برای این ملت است.
فرهیختگان بسیاری در جوامع غربی شرمگین از دولتهای خود هستند، اما ما باید شکرگزار صراحت و شفافیت موضع ایران باشیم. همهچیز گلوبلبل نیست و مشکلات داریم، اما این فخر ملی را نباید از دست بدهیم.
برکات ناخواسته جنگ؛ انسجام نو و سرمایه اجتماعی
استاد میرفتاح:
جنگ با همه مصائبش، یک برکت داشته: برانگیختن همبستگی و انسجام ملی، چیزی که حتی دشمنان هم انتظارش را نداشتند. بعضی معتقدند این وضعیت، چندین سال تلاش برای براندازی را عقیم کرد.
اینکه جامعه با وجود مشکلات اقتصادی و سیاسی متحد میشود، نشاندهنده همان ریشه تمدنی و سرمایه تاریخی است؛ این یک روح جمعی است که در بزنگاه بحران فعال میشود و جلوه مییابد.
تحلیل علمی و فرهنگی انسجام؛ جوهر انسانها در بحران
استاد میرفتاح:
عبارت عربی “العلم جواهر الرجال فی تقلب الاحوال” معنایش این است: حقیقت انسانها در دگرگونی احوال آشکار میشود. ادعا کردن آسان است، اما جوهر فرد و ملت، در هنگام بحران شناخته میشود.
در همین جنگ اخیر، چهرهها عریان شد. بعضی در غرب با وقاحت از کودککشی دفاع کردند. اما در ایران، حتی با وجود اختلافات داخلی، در اصول و در حمایت از مظلوم، وحدت و انسجام پیداست و این موجب افتخار است.
این همبستگی و غیرت ملی، ریشه تاریخی عمیقی دارد و بزرگترین سرمایه و تضمین استمرار هویت ملی ماست؛ سرمایهای که میتواند باز هم ایران را رو به توسعه حرکت دهد و حتی جامعه را سازمان دهد.
آیا این روح جمعی، سرمایهای پایدار است؟
مجری:
آیا فکر میکنید این انسجام ملی و روح جمعی فقط محصول بحران است و موقتی؟ یا ریشههای پایدارتری دارد؟
استاد میرفتاح:
نه، این یک امر مقطعی و تصادفی نیست. ریشه در تاریخ ایران و زیست پرفراز و نشیب ما دارد؛ هم در حملات و هجمهها، هم در فرهنگ، شعر و عرفان و هم در زیست دینی و تجربه شیعه.
ذهنیت عزادار، مقاومت، فرهنگ صبر، قیام و انتظار، پذیرش سختیها و امید به پیروزی بعدی، همه اینها لایههای عمیق تمدنی ایران است.
هر کجا از این سرمایه درست بهره بردیم (مثل مشروطه، ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی یا دفاع مقدس)، جامعه بازسازی شد؛ هر جا فراموش یا به حاشیه رفت، جامعه دچار سستی و اختلاف شد.
شرط پایداری انسجام ملی
استاد میرفتاح:
دو نکته اساسی مهم است:
۱. نقش دستگاههای مدیریتی: اگر نهادهای مدیریتی و رسانهای، فقط هنگام بحران از روح جمعی مردم بهره ببرند اما بعد رهایش کنند، این سرمایه تحلیل میرود؛ اما اگر مدام این ریشهها و هویت را زنده نگه دارند، روایت موفقیتها و حتی شکستها را صادقانه بیان کنند، مردم احساس مشارکت و اهمیت میکنند و انسجام پایدارتر خواهد بود.
۲. مسئولیت مردم: اگر مردم هم باور داشته باشند که وحدت فقط برای یک گروه یا طبقه یا نیاز سیاسی نیست و احساس مشارکت واقعی کنند، این روحیه ملی حفظ میشود و حتی قویتر میشود.
تأکید من همیشه بر بازخوانی تاریخ، بیان تجربههای جمعی، قدرشناسی از قهرمانان و حتی بیان خطاهاست؛ صداقت و روایت درست، تضمین پایداری وحدت و هویت جمعی است.
وظیفه نخبگان، رسانه و مردم در تداوم روایت و روح جمعی
مجری:
به نظر شما نخبگان، رسانهها و مردم عادی چه وظیفهای در این روایت تمدنی و استمرار وحدت دارند؟
استاد میرفتاح:
بزرگترین مسئولیت با نخبگان است؛ چه دانشگاهی، چه روحانی، چه هنرمند، چه رسانه و اندیشهورز. اگر فقط کلیشه و شعار تکرار کنند این روایت ضعیف میماند. نخبگان باید بلد باشند راوی درد و تجربه ملت باشند.
رسانهها وظیفه دارند که پل باشند، نه بلندگو یا تکروایت. باید شجاعانه نقد و تحلیل، مجال گفتوگو و بیان صادقانه هم امید و هم شکستها را فراهم کنند تا مردم دلزده نشوند.
مردم عادی امروز، به لطف شبکههای اجتماعی و روایت فردی، مهمترین نقش را در انتقال و صیانت از هویت ملی دارند. اگر روایت تجربه زیسته و صداقت جمعی جدی و شنیده شود، سرمایه معنوی جامعه افزایش مییابد.
در نهایت، تمدنسازی یک رابطه دوطرفه است؛ اگر مردم نقشآفرین احساس شوند و باور داشته باشند هویت و شرافت جمعی اهمیت دارد، امید و آینده ساخته میشود.
جمعبندی نهایی و توصیه به جامعه
مجری:
از شما سپاسگزارم. اگر نکته جمعبندی و پایانی دارید بفرمایید.
استاد میرفتاح:
باید قدر داشتههای تاریخی و تمدنی خود را بدانیم و امید و هویت ملیمان را در مشکلات و اختلافها فراموش نکنیم. هرکجا به این سرمایه پشت کردیم آسیب دیدیم و هرگاه تکیه کردیم، حتی از بحرانهای بزرگ عبور کردیم و محکمتر شدیم.
امروز، بیش از هر زمان دیگری این روح جمعی و سرمایه هویت ملی مهم است. با تکیه بر این سرمایه میتوانیم هم از بحران جنگ عبور کنیم و هم همه بحرانهای بزرگ دیگر را پشت سر بگذاریم و ایران را در مسیر تمدنساز خود نگه داریم.
مجری:
زندهباشید، واقعاً ممنونم و بهره بردیم.



