دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

استیلای فرهنگی رسانه ها/ گفتگو با هربرت شیلر

نوعی خودآگاهی و هوشیاری، متأثر از اطلاعات و انگاره هایی که محصول صنایع فرهنگی ای چون فیلم، برنامه های تلویزیونی، رادیو، کتاب، مجلات، پارک های تفریحی و حتی آثار معماری جدید و بازارهای مدرن می باشد، در حال شکل گیری است و محصول همه این ها، خلق تصورات و نظام های ارزشی جدید است.
گفتگو با : هربرت شیلر
منبع یادداشت: نشریه سیاحت غرب / لینک منبع 
آقای شیلر، عنوان فرعی کتاب «بنگاه فرهنگ» شما، «تصاحب خودآگاهی همگانی به دست شرکت ها» است. به راستی این عبارت به چه معناست؟
این عبارت بدین معناست که نوعی خودآگاهی و هوشیاری، متأثر از اطلاعات و انگاره هایی که محصول صنایع فرهنگی ای چون فیلم، برنامه های تلویزیونی، رادیو، کتاب، مجلات، پارک های تفریحی و حتی آثار معماری جدید و بازارهای مدرن می باشد، در حال شکل گیری است و محصول همه این ها، خلق تصورات و نظام های ارزشی جدید است.
عاملی که شرکت ها را به این عرصه سوق می دهد، چیست؟
امروزه شاهد نوعی تلفیق و همگرایی نیروهای حاضر و فعال در شرکت های خصوصی هستیم، تا در حد توان خود بتوانند بازار را تحت سلطه درآورند. اما، جدای از این خواسته، عامل دومی نیز این مسأله را تشدید می کند و آن هم، تکنولوژی های جدیدی است که به چنین گسترشی در حوزه های جدید و سنتی دامن می زنند. سومین عامل، پدیده جهانی سازی است که خود محصول تکنولوژی های جدید و فعالیت شرکت های توسعه طلب است. به عنوان نمونه، «والت دیزنی» شرکتی است که در عرصه تولید فیلم و برنامه های تلویزیونی فعال است و اخیرا هم فروشگاه هایی را به راه انداخته است تا کالاهایی را که بر پایه شخصیت های تلویزیونی خود تولید کرده است، عرضه کند، اما همین شرکت، علاوه بر چنین فعالیت هایی، به برپایی پارک هایی موضوعی در فلوریدا و کالیفرنیا اقدام نموده است و هم اکنون نیز آن ها را به پاریس و توکیو گسترش داده است. اصولاً همه این کارها در راستای گسترش فعالیت ها و افزایش استقلال چنین شرکتی است. سود چند صد میلیون دلاری این شرکت، آن را در زمره مهم ترین شرکت ها در داخل و خارج آمریکا قرار داده است. اما به جز این شرکت، می توان به «تایم ورنر» هم اشاره نمود. شرکتی با دارایی بیست میلیارد دلاری که در حوزه نشر، موسیقی، نوارهای صوتی، تلویزیون کابلی و صنعت فیلم فعال است. بی شک، گسترش چنین روندی در یک دهه آینده و یا کمی بیشتر، به افزایش استیلای فرهنگی رسانه ها دامن خواهد زد.
حال اگر تعداد این شرکت های غول آسا و مجتمع های بزرگ به پنج، شش یا هفت شرکت محدود شود، نتیجه چه خواهد بود؟
چنین وضعیتی، نقض مشخصه های ضروری یک جامعه دمکرات است. نمونه ای از این مورد را می توان در ماجرای شرکت «گروپ نیوز هاوس» نیویورک دنبال کرد که از حجم فعالیت های یکی از شرکت های تابعه خود یعنی «پانتئون پرس» به شدت کاست تا بر حجم فعالیت های خود بیفزاید و در نتیجه، سودی بیشتر عاید خود نماید. اساسا سود بیشتر چنین شرکت هایی، در گروی بزرگ تر شدن آن ها است؛ چرا که آن ها مدعی اند که هر چه بر حجم و دامنه فعالیت هایشان افزوده شود، حق انتخاب بیشتری خواهند یافت؛ مخاطرات بیشتری را می توانند تحمل کنند و تنوع بیشتری نیز در فعالیت های خود عرضه کنند و این اعتقاد راسخ همه آن ها است. چنین شرکت هایی با استفاده از منابع و امکانات خود، از هر کاری که باری بر آن ها تحمیل کند و از حجم سود و فعالیتشان بکاهد، اجتناب می ورزند و بدین شکل بر استقلال خود می افزایند و این همان چیزی است که مورد پسند و خواست «وال استریت» است.
مسأله دیگر آن است که صنعت رسانه ای، بخشی از آمریکای صنعتی است. به هر حوزه ای که رجوع کنیم (مثلاً حوزه اشتغال) و این سؤال را مطرح کنیم که نگاه صنعت رسانه به این مقوله چیست؟ خوب، مشخص است که هر چه کارگزار بزرگ تر باشد، نیروی کار بیشتری نیاز دارد و این شرایط با یک تولیدکننده بزرگ اتومبیل یا یک شرکت فعال بزرگ و شرکت بیمه تفاوتی ندارد. حال همه این ها خوب می دانند که کار هزینه آور است و بهترین وضعیت هم برای کارگزار، کاهش هزینه است و یکی از راه های این کاهش، تقلیل نیروی کار است. از آنجا که این نگاه منطقی و مشخص یک کارگزار است و رسانه ها هم در این رویکرد تفاوتی با شرکت های تجاری ندارند، همین رویه را در پیش می گیرند.
جدای از چنین اشتراکی، نباید تفاوت این دو بنگاه اقتصادی را نادیده انگاشت. مثلاً همین چندی پیش، نشت نفت در حوزه فعالیت شرکت «اکسون والدز» که سخت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت، می تواند مبین یکی از تفاوت های رسانه با شرکت های تجاری باشد. هدف رسانه ها از پوشش این موضوع و پخش تصاویر متعدد، نه تحلیل و تضعیف شرکت ها، بلکه جذب مخاطب بیشتر از قبال پخش چنین تصاویر جذابی بود. با وجود چنین مواردی، باز هم باید به این نکته اذعان نماییم که بی شک همراهی و هماهنگی رسانه ها با شرکت های تجاری، جریانی غالب تر است.
آقای شیلر، سؤالی که مطرح می شود آن است که طرح اروپا برای حفظ بازارش در مقابل برنامه های تلویزیونی آمریکا چیست؟
بخشی از اروپا در برنامه های آمریکایی غرق شده است و این همان استیلای فرهنگی ای است که اروپا را مورد تهدید خود قرار می دهد؛ اما بهتر است این سؤال را این گونه مطرح نمود که آیا صنایع رسانه ای اروپا یعنی فیلم، برنامه های تلویزیونی و… می توانند در چنین شرایطی دوام یابند و حداقل بازارهای داخلی و محلی خود را حفظ کنند؟ این موضوعی مهم است که نه تنها ماهیتی اقتصادی بلکه صنعتی و فرهنگی دارد. البته موضع اتخاذ شده از سوی کمیسیون اروپا در قبال چنین جریانی هم خیلی برجسته نبوده است و بیشتر بر روی کاغذ باقی مانده است تا عمل، اما تغییراتی که در اروپا در روند نظام تولید برنامه های تلویزیونی، خصوصی سازی رسانه ای و… شاهدیم، همه و همه متأثر از چنین جریانی بوده است که نتیجه آن هم، گسترش نفوذ رسانه ای و صنایع فرهنگی آمریکایی به این قاره است.
0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *