دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

لینک کوتاه
https://negahstudies.ir/?p=6009

آغازی بر سبک زندگی کارمندی در ایران

کار در ایران همواره با معنای زندگی درآمیخته بوده است ، اما اینکه چطور و از کجا سبک زندگی کارمندی در فرهنگ جامعه ایران جای خود را باز کرده است خود روایتی شنیدنی است که علل و ریشه های بسیاری از تغیرات فرهنگی و اجتماعی را می تواند توضیح دهد . در کتابی که به شما معرفی می کنیم نویسنده با نگاه به مورد ارتش و نیروهای نظامی به واکاوی تاریخی این مسئله پرداخته است که برای علاقه مندان می تواند بسیار جالب باشد .
  • یادداشتی درباره تغییر نظام کار در ایران؛ مرور موردی ارتش
  • مبتنی بر کتاب سبک زندگی کارمند نوشته سیدابراهیم رئوف موسوی

مروری اجمالی بر نظام کار در ایران، نشان می‌دهد که کار در ایران جدای از زندگی و به عنوان یک فعالیت صرفا اقتصادی مطرح نبوده و بلکه کار در آمیخته با زندگی معنا می‌شد. از این رو انسان هنگام کار به انسان اقتصادی محض تبدیل نمی‌شد. بلکه هویت انسانی خود را از جهت چند بُعدی بودن حفظ می‌کرد. چون کار علاوه بر ابعاد اقتصادی، دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی، معنایی، آئینی و قدسی بوده است؛ تا آنجا که در موارد فراوان، ابعاد اقتصادی فرع بر سایر ابعاد بوده است.

این نگرش به انسان و کار، نظام خاص خود را هم ایجاد و ایجاب می‌کرد که برای درک بهتر آن شواهد متعددی در سنت ایرانی وجود دارد. از واره تا نظام کشاورزی مبتنی بر ساختار ویژه آبیاری و حتی سیستم سفال‌گری و فلزکاری و… که شخصیت‌هایی نظیر مرتضی فرهادی در آثار خود بدان پرداخته‌اند.

اما این نظام کار ایرانی پس از تمایل برخی ایرانیان فرنگ رفته به جهان مدرن و همچنین نسخه پیشرفت و تکامل انگاشتن راهی که غربی‌ها رفته‌اند، آرام آرام از هم پاشید و ایران در سودای متجدد شدن، از سنت خود فاصله گرفت و از آنجا مانده و از اینجا رانده شد.

شاید اولین ساختار کار مدرن را بتوان در قامت ارتش مدرنی دید که از عباس میرزا تا رضاخان هوس ساخت آن را داشتند. اقدامات زیاد و هزینه‌های گزافی هم صرف آن کردند و مستشاران نظامی خارجی از روس و فرانسه و انگلیس به کار گرفته شدند. به عنوان مثال یک گروه هفتاد نفری به ریاست گاردان با چند ماموریت که یکی «تعلیم سپاهیان ایران بود به اسلوب نظام اروپایی» از فرانسه وارد ایران شدند. عباس میرزا خود اول بار لباس نظام جدید پوشید و یک نفر روس را برای یاد گرفتن فنون نظامی جدید به معلمی خود برگزید. بعدا نیز چند تن از سپاهیان را برای تمرین حرکات دسته‌جمعی به همکاری خود انتخاب نمود.

از جمله اقدامات گروه فرانسوی تاسیس سه مرکز تعلیمات نظامی در تهران و تبریز و اصفهان بود. «وردیه» در آذربایجان چهار هزار سرباز به سبک فرانسه برای ایران تربیت کرد. از این سربازان دسته‌ای مامور پاسبانی از شخص نایب‌السلطنه بودند. لباس‌های پیاده و سوار توپ‌خانه هم از روی لباس‌های ارتشیان ناپلئون دوخته و به تن شد. تقسیمات درجات نظامی «رژیمان» و «بریگاد» و «دیویزیون» از روی سازمان ارتش فرانسه به وجود آمد.

پس از فرانسوی‌ها نوبت به انگلیسی‌ها رسید و افرادی چون کریستی و هارت ولیندزی در تبریز سپاهیانی نظیر سپاهیان اروپایی تربیت نمودند و حتی فرمانده به زبان انگلیسی به سربازان ایرانی دستور می‌داد و آنها می‌فهمیدند و اطاعت می‌کردند.

اما متاسفانه عاقبت کار این همه تلاش و هزینه و… شکستی سهمگین بود. هم ساختار سنتی سپاه ایران پاشید و هم ارتشی شبیه ارتش کشورهای غربی و مدرن در ایران تحقق نیافت. در این باره اظهارات درج در تاریخ قابل تامل است:

عباس میرزا پس از این همه تلاش و فراز و فرود درباره سرانجام کار خود با ناامیدی می‌گوید: «به همان طرز قدیم سپاه‌داری در ایران می‌توان در جنگ پیروز شد.» درباره شکست مدرن شدن ارتش ایران، ژنرال یرمولوف به عنوان دشمن عباس میرزا نیز می‌گوید: «خدا را شکر و ستایش! اکنون می‌توانم با ایران کاری کنم که پیش از این نمی‌توانستم!» یعنی حالا دیگر می‌توان ایران را به آسانی شکست داد چون قشون ایران نظام جدید را به راحتی و آسانی نخواهد پذیرفت و روش قدیم خود را نیز از دست خواهد داد.

سرجان مالکوم نیز می‌گوید: «دولت ایران با همه ضعف‌هایی که در سپاه خویش دارد توانسته در مقابل سایر دول زنده بماند ولی اکنون که عباس میرزا وضع قشون را تغییر داده به زودی مملکت آنها را دشمنان تصرف خواهند کرد.»

رالین سون هم گفته: «دولت ایران در باب تعلیم و تربیت قشون خبط بسیار عظیمی نموده است چون که بر هر کسی معلوم شده است که از زمانی که دولت ایران بدین خیال افتاد در تمام جنگ‌ها شکست خورده است.»

کاتوزیان نیز درباره شکست اقدامات در راستای مدرنیزاسیون ارتش ایران می‌گوید: «جنگ هرات شکستی عظیم و تحقیرآمیز برای ناصرالدین شاه بود. علی رغم چندین دهه تلاش پراکنده برای نوسازی نظامی و صنعتی، روشن شد که کوشش‌های جزئی برای کسب فناوری و دانش اروپایی به جایی نرسیده است.»

محبوبی اردکانی هم می‌نویسد: «متاسفانه ایرانی‌ها در برخورد با تمدن جدید روش سپاه‌داری و لشکرکشی و کارزار خود را از دست دادند و نظام جدید را هم درست فرا نگرفتند.»

هرچند نقل‌قول‌های فراوان دیگری درباره شکست مدرن کردن ارتش ایران وجود دارد و شواهدی مانند فروپاشی ارتش رضاشاه در سال 1320و… به کمک می‌آیند، اما به نظر می‌رسد در تعیین وضعیت همین اندازه از گفته‌ها کفایت می‌کند. نکته مهمی که از این دست مطالب به دست می‌آید همان وضعیتی است که پیش‌تر به صورت مکرر بدان اشاره رفت. یعنی از دست دادن ساختار سنتی و به دست نیاوردن ساختار مدرن. این موضوع صرفا به ارتش و ساختار آن منحصر نمی‌شود و در نظام کار و صنعت و… نیز ما با همین آسیب مهم مواجه بوده‌ایم.

اکنون پرسش مهم ما این است: اگر تلاش برای تغییر نظام‌های سنتی در ایران که البته کارکردهای خود را داشته و در جهان ایرانی کارآمدی قابل دفاعی داشتند؛ با شکست سنگینی مواجه شده است، چرا دست از مدرنیزاسیون برنداشته و بعکس سعی در تکرار این خطا در سایر عرصه‌ها نیز داشته‌ایم؟

پاسخ همین است که ما غرب مدرن و متجدد را قله‌ی پیشرفت و توسعه دانسته‌ایم که سیر تکاملی تاریخی خود را طی کرده است. اگر هر کشوری در راستای مدرن و متجدد شدن گام برندارد، لاجرم عقب مانده و توسعه نیافته خواهد بود.

اینجاست که ژانر خلقیات ایرانیان به وسط آمده و چون معتقدند هرآنچه مدرن است پس صددرصد نسخه قطعی بهبود است و اگر این نسخه در ایران جواب نداده مشکل از خود ایران، جامعه آن و جهان ایرانی است؛ ناگزیر برای توضیح، ایران و ایرانی را تحقیر کرده و کوبیده‌اند. از جمله آنکه: «سربازان حالیه ایران تماما مردمان کوهستان آذربایجان و کرمانشاهان و غیره می‌باشند و این اشخاص به حدی بی‌عقل و نادان می‌باشند که اگر سالها شخصی ایشان را تربیت نماید باز در آخر فرق دست چپ و راست خود را نمی‌دهند.»

امثال کاتوزیان هم استبداد و «کوتاه مدت بودن جامعه ایرانی» را در مدرن نشدن ایران، تعیین کننده می‌داند. گویی مشکل همیشه از طرف ایرانی است که نمی‌تواند پیشرفت مدنظر غربی را محقق کند.

این درحالیست که درباره ایرانیان و سربازان جنگی آن بسیاری مانند پولاک اقرار کرده‌اند: «انسان ایرانی خصوصا عشایر و روستاییان با استعداد، توانمند و دلیر هستتند ولی متاسفانه این مواد اولیه عالی، عاطل و باطل و بی‌فایده مانده و همه به هدر می‌رود.»

درجایی دیگری پولاک گفته: «این سربازان ایرانی از همان خون و نژاد هستند که روزگاری نادرشاه به کمک آنها نه تنها کشور را از چنگ دشمنان متعددی چون افغان‌ها و ترکان نجات بخشید؛ بلکه سراسر آسیا را به لرزه افکند و حتی روسیه را به احترام واداشت.»

همین ملت و همین خلقیات ایرانی در زمان رضاشاه هم وجود داشت اما به دلیل مدرنیزاسیون و از بین بردن ساختارهای متناسب با اخلاق و فرهنگ ایرانی، نتوانست در برابر تجاوز دشمن ایستادگی کند به طوری که کرونین می‌گوید: «با اولین آزمایش واقعی ارتش پرهزینه شاهنشاهی بدون نبرد از هم پاشید.»

مختصر آنکه مکرر گفته و درست گفته‌اند که در 200سال اخیر ایران در تمامی جنگ‌ها شکست خورده است جز در جنگ هشت ساله با عراق و اما کمتر گفته‌اند که در همین 200سال است که ایران تلاش کرده به شکل یک ارتش اروپایی بجنگد جز در هشت سال دوران دفاع مقدس.

با این حساب آیا  بالاخره ما خواهیم توانست نظام کار ایرانی را از نو بسازیم و در ارتش و اقتصاد و… آن تجلی دهیم و با یافتن نسخه خاص ایرانی خود از شکست‌های مکرر نجات یابیم چنانچه در دفاع مقدس توانستیم و شد؟

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *