دفتر مطالعات نگاه(نهادگفتمان آینده )

تحلیل هویتی، اقتصادی و راهبردی اسرائیل و غرب در منطقه‌ی غرب آسیا

برای سرنوشت
به باور دکتر سعیدی، اسرائیل نماینده و واسطه قدرت‌های غربی در غرب آسیاست. هدف از ایجاد و حمایت از این رژیم، تنها سلطه بر فلسطین یا پیشبرد منافع یهودیان نیست؛ بلکه مأموریت بزرگ‌تر، اخلال دائم در ساختار همکاری منطقه‌ای، و هزینه‌دار کردن مسیر اتحاد و همگرایی است.

سلام و عرض ادب خدمت شما آقای دکتر سعیدی.

خیلی خوشحالیم که در ویژه‌برنامه «برای سرنوشت» در این روزهای حساس و سرنوشت‌ساز خدمت شما هستیم.

بحثی که می‌خواستیم درباره‌اش گفتگو کنیم، ادبیاتی است که در دو سال اخیر توسط مقام معظم رهبری پیرامون ماجرای اسرائیل بسیار پررنگ مطرح شده است.

در این مدت، کلیدواژه‌هایی چون «استعمار» و همچنین این که اسرائیل چه نقش اقتصادی در منطقه برای تمدن غرب ایفا می‌کند، بسیار مورد توجه قرار گرفته‌‌اند.

اوج این مباحث نیز در خطبه نماز جمعه نصر بود که حضرت آقا به صورت مبسوط به آن پرداختند.

مایلیم درباره نقش اقتصادی اسرائیل در منطقه، اقتصاد سیاسی خود اسرائیل و اقتصاد سیاسی‌ای که غرب تمایل دارد در منطقه حاکم کند، گفت‌وگو کنیم.

در خدمت شما هستیم.

هویت و ساختار اجتماعی اسرائیل:

دکتر سعیدی:

بسم الله الرحمن الرحیم.

با عرض سلام خدمت شما و همه بینندگان عزیز.

اگر بخواهیم اسرائیل را به عنوان یک موجودیت تحلیل کنیم، نمی‌توانیم آن‌ را مستقل از هژمونی غرب، به‌ ویژه آمریکا و اروپای غربی تحلیل کنیم.

جدا از این‌ که اساس این رژیم جعلی است و بر پایه غصب سرزمین‌هایی از جهان اسلام بنا شده، وقتی مؤلفه‌های وجودی اسرائیل را بررسی می‌کنیم درمی‌یابیم که این مؤلفه‌ها اصلاً در حد یک کشور نیستند؛ حتی اگر مباحث ایدئولوژیک، اعتقادی و مسائل جهان اسلام را هم کنار بگذاریم.

یکی از ابعاد مهم ماجرا، مسئله هویتی خود اسرائیل است: ترکیب قومیتی و مذهبی متنوع و ناسازگاری و تعارضات متعدد میان گروه‌های گوناگون – چه قومیتی، چه نژادی و چه سیاسی – که با گذشت بیش از ۷۰ یا ۸۰ سال هنوز نتوانسته‌اند طرحی برای انسجام ملی ایجاد کنند.

مثلاً ۲۰ درصد ساکنان آن‌جا فلسطینیان مسلمان عرب هستند که ساکن سرزمین‌های اشغالی‌اند (به جز غزه و کرانه باختری).

این افراد، هم طبق نگاه خودشان و هم بر اساس نگاه حاکمیت اسرائیل، از نظر هویتی همچنان با چالش و تنش شهروندی مواجه‌اند و عمدتاً به عنوان شهروندان درجه دو یا سه شناخته می‌شوند.

در مورد جامعه یهودیان داخل اسرائیل نیز طیف‌های متعددی وجود دارد:

  • یهودیان اشکنازی که اولیه‌ترین موج‌های مهاجر و بنیان‌گذار رژیم را شکل دادند.
  • یهودیان مهاجر از اروپای شرقی و روسیه که از نظر فرهنگی و اعتقادی با موج‌های اولیه تفاوت دارند.
  • یهودیانی که در منطقه ساکن بوده‌اند یا از شمال آفریقا، اتیوپی و… آمده‌اند.

این تنوع موجب ناسازگاری‌های قومی و نژادی شدید، حتی تا سطح اختلافات طبقاتی و اقتصادی شده است؛ تا جایی که اسرائیل یکی از اعضای OECD با بالاترین ضریب جینی (شکاف طبقاتی محسوس و ملموس) است؛ این شکاف فقط مختص مسلمانان نیست، بلکه بین خود یهودیان مناطق اشغالی هم کاملاً قابل مشاهده است.

انگیزه‌ها و لایه‌های اجتماعی جامعه اسرائیل

یهودیان تازه‌وارد و ساکنان فعلی اسرائیل نیز با انگیزه‌های کاملاً متفاوتی آمده‌اند:

  • گروهی از بنیان‌گذاران اولیه به دنبال ایجاد دولت یهودی مستقل بودند؛
  • بخشی دیگر شهرک‌نشینانی‌اند که اگرچه شاید فقط ۷ یا ۸ درصد کل جامعه را تشکیل می‌دهند اما نفوذشان در ساختار نظامی و سیاسی رژیم امروز بسیار زیاد است.

این گروه‌ها در نگاه‌ها و انگیزه‌‌شان کاملاً ایدئولوژی‌محور و متعصبانه‌اند؛ اصولاً دنبال منافع مادی یا اقتصادی خاصی نیستند بلکه دولت اسرائیل را بر اساس وعده الهی و هویت قومی-مذهبی ویژه می‌دانند. در کنار آن‌ها گروهی نیز مهاجران اجباری یا جذب‌شده به امید منافع اقتصادی‌اند و بخش بزرگی از نیروی انسانی متخصص دو تابعیتی، به‌خصوص پس از حادثه طوفان الاقصی، بسیاری‌شان بازگشته‌اند یا منطقه را ترک کرده‌اند.

با آغاز طوفان الاقصی این نیروهای متخصص که عمدتاً صنایع های‌تک و فناوری رژیم را در اختیار داشتند، در عرض دو سال تقریباً به‌طور گسترده خارج شدند و رژیم امروز با بحران جدی نیروی متخصص مواجه است.

فقدان انسجام هویتی و ناکامی در دولت‌سازی

این وضعیت نشان‌دهنده یک کشور چندپاره و فاقد انسجام و هویت تاریخی مستقل است؛

کما اینکه پروژه‌های هویت‌بخشی، دولت‌سازی و ملت‌سازی اصلاً موفق نبوده‌اند و رژیم صرفاً با کمک‌های بی‌وقفه غرب برپا شده است.

مجری:

خب، این وضعیت چندپارگی شگفت‌آور است و همچنان سؤال باقی می‌ماند که در بحبوحه این بحران هویت، چرا هنوز رژیم اسرائیل پابرجاست و چه نقشی برای غرب ایفا می‌کند؟

نمایندگی منافع غرب و نقش‌های ویژه اسرائیل

دکتر سعیدی:

واقعیت این است که اگر رابطه اسرائیل با آمریکا و اروپای غربی را بررسی کنیم و حجم حمایت‌های گسترده آن‌ها را در نظر بگیریم، به روشنی درمی‌یابیم که وجود اسرائیل برای غرب در منطقه دارای منافعی ویژه است.

اگرچه این موجودیت، کشور مستقل و یکپارچه‌ای نیست و با تعارضات و تنش‌های داخلی فراوان همراه است، اما با «تنفس مصنوعی» غرب سرپا مانده و عملاً کارویژه نمایندگی و واسطه‌گری غرب را ایفا می‌کند.

ایران و کشورهای منطقه نباید تقابل خود با اسرائیل را صرفاً یک تقابل مرسوم با یک «کشور متخاصم» ببینند؛ چرا که این رژیم، در واقع یک نمایندگی غرب در غرب آسیاست که مأموریت‌هایی فراتر از دولت-ملت برایش تعریف شده است.

حتی حمایت‌های مالی رسمی آمریکا (ماهانه حدود ۱ تا ۱.۵ میلیارد دلار و در مجموع سالانه نزدیک ۲۰ میلیارد دلار) تنها بخش کوچکی از این حمایت‌هاست و ارقام واقعی، به مراتب بالاتر و حتی ده‌ها و صدها میلیارد دلار برآورد می‌شود؛ خصوصاً در شرایط بحران، مانند جنگ علیه ایران یا مقابله با مقاومت منطقه.

ماهیت پروژه و رفتار اقتصادی اسرائیل و غرب

این حجم عظیم کمک و بازیابی فوری زیرساخت‌ها و تجهیزات تخریب‌شده پس از هر جنگ، خود نشانه‌ای است که ما با یک کشور مستقل طرف نیستیم، بلکه با یک «پروژه غربی در منطقه» مواجهیم.

در منطقه ما، اگر زیرساخت‌های یک کشور تخریب شود، سال‌ها طول می‌کشد تا بازسازی شود؛ اما برای اسرائیل، این روند جبران و بازسازی، با بودجه‌ها و تجهیزات غربی بلافاصله آغاز می‌شود.

در غرب، البته منتقدان و مخالفان جدی این سیاست‌ها وجود دارند و بخش‌هایی از جامعه غرب نسبت به کمک‌های بی‌پایان به اسرائیل معترض‌اند؛ اما همچنان این پروژه دنبال می‌شود.

اخلال در همگرایی و تعامل منطقه‌ای

نتیجه عملی‌ترین و مهم‌ترین کارویژه اسرائیل در منطقه، ایجاد اخلال در همگرایی و همکاری میان کشورهای منطقه است.

رژیم اسرائیل پس از آن‌که از راه سیاسی نتوانست کشورهای اسلامی را به پذیرش و عادی‌سازی روابط متقاعد کند (حتی با وجود حاکمیت برخی دولت‌های دست‌نشانده یا متأثر از غرب)، به سراغ پروژه وابستگی اقتصادی رفت.

مردم و نخبگان کشورهای اسلامی همیشه رویکردی منفی نسبت به اسرائیل داشته و حتی دولت‌هایی که گام‌هایی برای عادی‌سازی برداشته‌اند، با اعتراضات و بحران‌های داخلی(اعم از شورش و فشار نخبگان و روزنامه‌نگاران) مواجه شدند.

این روند سبب شد پروژه عادی‌سازی و روابط رسمی، سیاستی شکست‌خورده برای اسرائیل باشد و در عمل شاهد عدم به‌رسمیت‌شناختن آن باشیم.

پروژه‌های زیرساختی و مزیت فناورانه

اسرائیل طی دو تا سه دهه اخیر، تمرکز جدی بر وابسته‌سازی اقتصادی کشورهای عربی و مسلمان منطقه، مخصوصاً در عرصه فناوری و دانش بنیان، داشته است.

از مصر و اردن تا امارات، قطر و عربستان، پروژه‌هایی مانند انتقال فناوری‌های آب و کشاورزی، آب‌شیرین‌کنی، کشت گلخانه‌ای و سرمایه‌گذاری‌های دانش‌بنیان با حمایت غرب دنبال می‌شود.

در بخش انرژی و ترانزیت هم نمونه‌هایی چون خط لوله گاز ایمک (انتقال گاز از قطر، از طریق عربستان و اسرائیل به اروپا) مطرح است؛ این پروژه‌ها نقش استراتژیک برای اروپا دارند تا وابستگی گازی‌اش به روسیه را کاهش دهد. حتی برخی از تحولات سیاسی منطقه، مانند فشار بر دولت بشار اسد نیز با همین پروژه‌ها پیوند خورده‌اند.

پیمان ابراهیم و مبتنی‌سازی اقتصاد منطقه بر همکاری با رژیم

آخرین تلاش‌ها، به پیمان ابراهیم بازمی‌گردد که هم جنبه ایدئولوژیک داشت و هم هدفش گسترش همکاری اقتصادی بدون ورود به چالش‌های سیاسی و دیپلماتیک بود. اسرائیل با این مدل تلاش کرد جای پای محکمی در منطقه ایجاد کند و همچنان مزیتی فناورانه برای خود تبلیغ نماید.

نقش امنیتی و پروژه ایران‌هراسی

دکتر سعیدی:

یکی دیگر از کارویژه‌های اسرائیل، ایجاد توازن امنیتی و نظامی در منطقه است. پروژه «ایران‌هراسی» تا حد زیادی توسط رژیم و برای فروش تجهیزات نظامی، ارائه خدمات اطلاعاتی و نظامی به کشورهای منطقه دنبال می‌شود.

به این ترتیب، آمریکا و اسرائیل کشورهای منطقه را متقاعد می‌کنند که بدون حضور ایشان، زیر سلطه قدرت منطقه‌ای چون ایران (و تا حدی ترکیه) قرار می‌گیرند.

این روند سبب شده نوعی وابستگی و تعامل امنیتی و اقتصادی میان برخی کشورهای منطقه و اسرائیل ایجاد شود و منافع اقتصادی رژیم، غرب و شرکت‌های تسلیحاتی آمریکایی-اروپایی تأمین گردد.

واگرایی، شکاف‌سازی و ناکارآمدی نهادهای منطقه‌ای

نتیجه طبیعی این سیاست‌ها، ایجاد شکاف‌های عمیق و واگرایی در منطقه است.

در نهادهای چندملیتی مانند اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی یا پیمان‌های همکاری منطقه‌ای، انسجامی وجود ندارد و هرگونه وحدت و کارآیی با فشار و دخالت اسرائیل و غرب از بین می‌رود.

همین واگرایی، ریشه بحران‌ها، تعارضات و جنگ‌های متعدد در منطقه است. بخش قابل‌توجهی از توان کشورهای منطقه که می‌توانست صرف توسعه شود، به رقابت‌ها و هزینه‌های نظامی منحرف می‌شود.

مجری:

شما به رقابت امنیتی و نقش اسرائیل در ایجاد واگرایی در منطقه پرداختید. اثرات این رقابت تسلیحاتی و ناامنی مزمن چگونه توسعه و پیشرفت کشورهای منطقه را متأثر می‌کند؟ همچنین پیوند این تحولات را با موضوع انرژی و نفت چه می‌دانید؟

رقابت تسلیحاتی و هدررفت سرمایه‌های منطقه

دکتر سعیدی:

نکته بسیار مهمی است.

در نتیجه حضور رژیم در منطقه و سیاست‌های آن، ساختاری از واگرایی نظامی و رقابت تسلیحاتی بین کشورهای مسلمان شکل گرفته است. این رقابت موجب شده کشورهای منطقه – خصوصاً نفتی‌های خلیج فارس – بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی و سرمایه‌های ملی خود را صرف خرید تسلیحات، هواپیما، موشک و ایجاد پایگاه‌های نظامی کنند.

اگر نبود این تهدید و فضای تنش‌آفرین، بسیاری از این هزینه‌ها ضرورتی نداشت. اما اسرائیل و غرب با القای “ایران‌هراسی”، کشورهای منطقه را هر روز بیشتر به سمت خرید تسلیحات و تجهیزات سوق می‌دهند.

در واقع، این واهمه ساختگی و رقابت بیهوده، بودجه‌هایی را که می‌توانستند محرک توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی باشند، مستقیماً به سمت منافع غرب و کارتل‌های نظامی آمریکایی و اروپایی هدایت می‌کند.

نمونه مهم آن، قرارداد ۱۰۰ میلیارد دلاری عربستان در دوره ترامپ برای خرید تسلیحات بود، که مستقیماً به سود صنایع آمریکایی تمام شد. کشورهای امارات، قطر و دیگر نفتی‌ها نیز موقعیتی مشابه دارند.

ساختار روانی تحمیل‌شده و مهندسی فضای ذهنی

دکتر سعیدی:

با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی، همواره رفتار خویشتن‌دارانه و صلح‌محور داشته و حتی در برابر تعرضات کشورهای منطقه از واکنش شدید پرهیز کرده است، اما فضا و ادبیات غالب، تسلط ایران را به‌مثابه تهدیدی بزرگ معرفی می‌کند.

این فضا و روایت، عملاً به راهبردی برای محروم‌کردن منطقه از منافع متقابل اقتصادی بدل شده است؛ بودجه‌هایی که می‌توانست در زیرساخت و توسعه مصرف شود، صرف خرید تجهیزات و قراردادهای دفاعی با غرب می‌شود.

رقابت بر سر انرژی و کریدورهای ترانزیتی

در کنار این رقابت تسلیحاتی، رقابت دیگری نیز در زمینه انرژی، انتقال نفت، گاز و کریدورهای منطقه‌ای وجود دارد؛ همچون رقابت ایران و ترکیه بر سر مسیرهای ترانزیت انرژی یا همکاری‌ها و رقابت کشورهای نفتی بر مدیریت و انتقال نفت و گاز.

همه این رقابت‌ها در نهایت به نفع غرب و به زیان توسعه و اتحاد منطقه‌ای است:

ما نه‌تنها نیروی زیادی را هدر می‌دهیم، بلکه فرصت‌های خودمان را برای تأثیرگذاری جهانی و استیفای حقوق اقتصادی از دست می‌دهیم.

ریشه تاریخی اخلال در همگرایی و توسعه منطقه

دکتر سعیدی:

اگر تاریخ را از این افق عقب‌تر نگاه کنیم، شاید بتوانیم ریشه‌های عقب‌ماندگی و پراکندگی امروز منطقه را بهتر بشناسیم. تا پیش از عصر استعمار و اینکه اروپا به قدرت جهانی بدل شود (تا حدود ۳۰۰ الی ۴۰۰ سال قبل)، جهان متمدن عمدتاً در شرق، ایران، عثمانی، هند و چین قرار داشت.

اینجا مرکز تولید، تجارت و مصرف بود و قاره اروپا بدون توان تولیدی و توزیعی، مجبور شد با غارت و استعمار به منابع جدید دست یابد؛ ابتدا در قاره آمریکا، سپس آفریقا.

آن‌ها با اختراع ابزارهای دریانوردی و انقلاب در کشتیرانی، راه‌های زمینی را که عثمانی‌ها در اختیار داشتند، دور زدند و تجارت را دریایی کردند.

مهندسی ناامنی و سیاست‌های تجزیه‌گرانه اروپا و انگلیس

ورود انگلیسی‌ها و سپس پیروزی‌شان بر عثمانی در جنگ جهانی اول، عملاً این سیاست را نهادینه کرد که اگر منطقه‌ی ما غرب آسیا و سرزمین میانه ناامن باشد، مسیر اصلی تجارت – که باید زمینی و از محور ایران-ترکیه-شام-مصر عبور کند – مختل شده و همه چیز به مسیر دریایی گران‌قیمت غرب منتقل می‌شود.

حتی در دوره‌های جدید، هر جا منطقه‌ای از شرق تا غرب آسیا امن شده، مثل پروژه بزرگراه تهران-بغداد-بیروت یا ایده راه ابریشم چین، واکنش‌های غرب و ایجاد ناامنی تازه را دیده‌ایم، چرا که امنیت این منطقه با طرح‌های تمدنی اسلامی یا منطقه‌ای، به ضرر منافع غرب است.

نقش اسرائیل در پروژه «تجزیه و ناامنی مزمن»

دکتر سعیدی:

در این چارچوب است که یکی از کارویژه‌های اسرائیل، استفاده ابزاری و استمرار همین مرزهای جعلی و تحریک شکاف‌های قومی، ملی و امنیتی است. پروژه‌هایی مثل “کردستان بزرگ”، ناامنی در بلوچستان یا تحریک پان‌ترک و پان‌عرب‌ها تنها بخشی از این سناریو هستند.

وجود دائم جنگ، بحران و ناامنی، باعث می‌شود حجم زیادی از ثروت کشورهای منطقه خرج کنترل و حراست همان مرزهایی شود که غرب با اهداف استعماری ترسیم کرده است.

درحقیقت، آمریکا و اروپا نیازی به دولت دست‌نشانده مقتدر هم ندارند؛ کافیست منطقه با بحران مستمر، پروژه‌های خوداندیشیده خود (مانند دولت-ملت‌سازی، جدایی‌طلبی و منازعه‌های قومی) را عملی کند و از این ناامنی منفعت ببرد.

زیان‌های جمعی منطقه و بن‌بست حکمرانی منابع انرژی

با وجود منابع عظیم نفت و گاز (بیش از ۵۰ درصد نفت جهان فقط در خلیج فارس تولید می‌شود)، سهم کشورهای منطقه در حکمرانی اقتصادی بر نفت، تعیین قیمت یا میزان تولید تقریباً صفر است.

حتی سازمان اوپک، که روزی برای مقابله با استعمار نفتی انگلیس و دیگران تأسیس شد، امروز به خاطر اختلافات داخلی و شکاف‌هایی که اسرائیل و غرب مدیریت می‌کنند، تأثیری ندارد.

هرگاه یکی از کشورهای عضو اوپک بابت مبارزه یا تحریم غرب با بحران مواجه می‌شود، بقیه فوراً تولید و صادرات خود را بالا می‌برند و صحنه نفت، به جای تضامن، صحنه رقابت منفی می‌شود.

این یک نمونه از صدها زیان ساختاری و تاریخی است که ریشه در همین سیاست‌های تفرقه‌افکنانه و مدیریت بحران از بیرون دارد.

مجری:

در توضیحات شما فهمیدیم که ریشه بسیاری از چالش‌های توسعه و پیشرفت منطقه به مداخلات ساختاری از سوی غرب و رژیم اسرائیل برمی‌گردد. این مسأله به‌ویژه درباره نفت و فناوری و همچنین الگوهای متفاوت توسعه در منطقه قابل توجه است. اگر ممکن است، این بخش از ماجرا، یعنی تقابل مدل‌های توسعه، وابستگی فناوری، و تصویرسازی غربی از ایران را بیشتر باز کنید.

حکمرانی نفت و پیامدهای واگرایی

دکتر سعیدی:

همان‌طور که اشاره شد، وقتی کشورهای منطقه در شرایط بحران یا تحریم توسط غرب قرار می‌گیرند (مثلاً ایران در دوران تحریم یا عراق در زمان ملی‌سازی نفت)، به جای اینکه سایر کشورهای عضو اوپک برای حمایت از عضو تحت فشار، مقاومت کنند یا حداقل بازار را با کاهش عرضه دچار شوک نمایند، بلافاصله میزان تولید خود را افزایش می‌دهند تا هم جایگزین کنند و هم بازار را از افزایش قیمت حفظ کنند.

این عدم همبستگی، باعث شد غرب بتواند بارها هزینه مبارزه کشورهای مستقل منطقه را کاهش داده و سیاست‌های خود را بر آن‌ها تحمیل کند. حاصل این بازی، نه تنها پایین نگه داشتن “قیمت نفت و گاز” و افزایش سود واردکنندگان غربی است، بلکه شکست همبستگی و همکاری واقعی میان کشورهای مسلمان و غرب آسیایی در مدیریت ثروت‌های مشترک را نیز در پی دارد.

اسرائیل و انتقال فناوری؛ سراب «توسعه خریدنی»

دکتر سعیدی:

یک نقش مهم دیگر اسرائیل، القای نوعی وابستگی فناورانه است؛ اسرائیل عملاً نه تولید خاص و ثروت واقعی مولد دارد و نه فناوری راهبردی بومی.

اما با حمایت بی‌امان غرب، به‌ویژه آمریکا، به پل انتقال فناوری و کالاهای استراتژیک به منطقه بدل شده است.

این “توسعه خریدنی” که برخی کشورهای خلیج فارس دنبال می‌کنند، با عقد قراردادهای کلان و واردات زیرساخت‌ها، صنایع دانش‌بنیان، جنگ‌افزار و کالا از غرب یا اسرائیل، سراب پیشرفت را به نمایش می‌گذارند. حاصل کار الگویی از توسعه ویترینی و سرشار از مصرف‌گرایی است که هیچ ریشه‌ای در تولید بومی، نوآوری، یا استقلال سیاسی و اقتصادی ندارد.

دوگانه توسعه: پیشرفت اصیل یا پیشرفت معلق

دکتر سعیدی:

ما اکنون با دو مدل متقابل توسعه روبه‌رو هستیم:

  • مدل نخست، پیشرفت اصیل بر پایه استقلال، سخت‌کوشی، استقامت و اتکا به توان داخلی است (مدلی که ایران دفاع می‌کند).
  • مدل دوم، توسعه وابسته و ویترینی است که دولت‌های نفتی و ثروتمند منطقه (امارات، عربستان و…) عمدتاً برپایه مصرف و واردات فناوری‌های غربی و اسرائیلی قرار داده‌اند.

در مدل دوم، همیشه قلاب غرب در اقتصاد و امنیت منطقه فرو رفته و هرآن اراده کنند، روند «توسعه خریدنی» متوقف یا معکوس خواهد شد.

در همین ساختار است که غرب ـ مخصوصاً آمریکا و اروپا ـ همواره تلاش می‌کنند مدلی از توسعه را تبریک بگویند که هیچکدام از بنیان‌های قدرت بومی و راهبردی را شکل ندهد.

روایات غربی، تحقیر مقاومت و پروژه ایران‌هراسی

دکتر سعیدی:

تصویری که رسانه و نخبگان غربی ارائه می‌دهند، تا همین امروز این است که “مقاومت ایران” سبب شده منطقه نتواند به “ثبات، امنیت و توسعه” برسد.

در این تصویر، همیشه از ایران به‌عنوان مانع اصلی رفاه و پیشرفت یاد می‌شود، حال‌آنکه واقعیات (هم در تاریخ، هم در اقتصاد، و هم در عمل) تصویر کاملاً برعکسی را نشان می‌دهد:

  • هرجا ایران و سایر کشورهای مهم منطقه برای ساخت یک سامانه حقیقی امنیتی و اقتصادی هم‌گرایی نشان دادند، موانع خارجی، آشوب و تروریسم بدون فوت وقت فعال شده است.
  • غرب و اسرائیل باور دارند با حذف و یا مهار ایران، می‌توانند امنیت با ثبات را در منطقه برقرار و مدل “توسعه وابسته” را تثبیت کنند؛ اما مقاومت ملت ایران و تأکید بر استقلال، عملاً اجازه چنین رخدادی را نداده است و نخواهد داد.

این در حالی است که حتی روایت اخیر مقامات آمریکایی به‌روشنی حاکی از نوعی تحقیر و تمسخر “ایستادگی” ایران است و تلاش می‌کنند مقاومت را علت محرومیت و عقب‌ماندگی منطقه جلوه دهند؛ روایتی که واقعیت و ریشه تاریخی ندارد.

جمع‌بندی و پیام پایانی

دکتر سعیدی:

اگر به واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی منطقه نگاه کنیم، می‌بینیم که سرزمین ما سرشار از فرصت، ثروت و جمعیت است و چنین منطقه‌ای (از ایران تا مصر، و از ترکیه تا شبه‌قاره هند) اگر هم‌گرا شود، به بزرگ‌ترین بلوک اقتصادی و ژئواستراتژیک جهان بدل خواهد شد.

تمام اهتمام پروژه‌های استعماری، داعش‌سازی، ایجاد ناامنی و رژیم‌سازی‌هایی مانند اسرائیل، در همین نکته‌ی کلیدی نهفته است: جلوگیری از تحقق یکپارچگی و استقلال حقیقی منطقه.

راه برون‌رفت نیز از دل همین شناخت تاریخی و رفع چالش‌های واگرایی عبور می‌کند؛ یعنی با کنار گذاشتن روایت‌های تحمیلی، بازاندیشی در مسیر توسعه، تکیه بر سرمایه‌های مشترک و دفاع از مقاومت و استقلال منطقه‌ای.

مجری:

بسیار سپاسگزارم از شما آقای دکتر سعیدی برای این تحلیل دقیق و عمیق

و تشکر از مخاطبان عزیز که تا پایان این گفت‌وگو همراه ما بودند.

0
0
0
0
0
0
0

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *